پایان نامه سازگاری اجتماعی، مسئولیتپذیری |
پیشینه هوش هیجانی (EQ) را میتوان در ایدههای وکسلر (روانشناس) بههنگام تبیین جنبههای غیرشناختی هوش عمومی جستوجو کرد. وکسلر درصدد آن بود که جنبههای غیرشناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در زمینه درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز «موقعیتهای اجتماعی» بود (افروز، 1375). در سال 1968 کتل[35] و بوچر روانشناسانی بودند که سعی داشتند تا هم پیشرفت تحصیلی در مدرسه و هم خلاقیت را از طریق توانایی، شخصیت و انگیزه افراد پیشبینی کنند. آنها موفق شدند اهمیت این موضوع را حتی در پیشرفت دانشگاهی نیز نشان دهند. پژوهشهای انجام شده توسط سیپس و همکارانش (1987) نشان میدهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخصهای هوش اجتماعی همبستگی معناداری وجود دارد (ریچارد 1999). لیپر[36] (1948) نیز بر این باور بود که «تفکر هیجانی» بخشی از «تفکر منطقی» است (هوپر، 1999). روانشناسان دیگری نظیر مییر (1993) و سالوی نیز پژوهشهای خود را بر جنبههای هیجانی هوش متمرکز کردهاند. ایده EQ پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983) استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد (سایت همشهری آنلاین).
2-2-15- گفتگویی بین هوش هیجانی( EQ) و هوش شناختی(IQ)
EQ به IQ می گوید: تو 105 سال است که به دنیا آمدی و من 10 سال است که به دنیا آمدهام. من یک کودک 10 ساله هستم و تو یک انسان بزرگسال 105 ساله هستی ولی 105 سال است که هنوز نمیدانی باید چه کاری انجام دهی. اشتباه تو در دو چیز است: الف ـ چون فکر می کنی از جنس تفکر و اندیشههای انتزاعی هستی، درباره هرچیزی فکر میکنی و به هر ایده انتزاعی دسترسی داری، دارای قدرت بالایی هستی و در مورد هر چیزی (از چیزی که اصلاً به تو ارتباطی ندارد تا چیزی که به تو ارتباط دارد) اظهار نظر میکنی. تو میتوانی در مورد شیمی، فیزیک، ریاضی و علوم حرف بزنی اما نمیتوانی راجع به علوم انسانی و اجتماعی اظهارنظر کنی. ب ـ از نظرات خود با اطمینان دفاع میکنی. این برای ما پیام بزرگی دارد. انسان باهوش راجع به نظری که داده است، دفاع می کند چون فکر می کند که درست و صحیح است، بدون اینکه اندکی تردید منطقی داشته باشد. بدون اینکه طبق منطق احتمالات، احتمال بدهد که ممکن است اشتباه می کند! هوش هیجانی و اجتماعی این دو اشتباه را کمتر مرتکب میشود و به همین دلیل است که محبوبتر است و در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و هرآنچه که در حوزه مناسبات و روابط انسانی، اجتماعی و فرهنگی میگنجد، بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. به این دلیل که در این حوزه یک سؤال لزوماً یک پاسخ از قبل تعیین شدهای ندارد (شریفی، 1376).
2-2-16- مولفههای هوش هیجانی
2-2-16-1- هوش عاطفی متشکل از دو مؤلفه است (گاردنر، 2004):
هوش درون فردی و هوش میان فردی. هوش درون فردی، مبین آگاهی فرد از احساسات و عواطف خویش، ابراز باورها و احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام کارهای مورد نظر و در مجموع میزان کنترل شخص بر هیجان و احساسات خود است. هوش میان فردی، به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و میخواهد بداند چه چیزهایی انسانها را بر میانگیزد، چگونه فعالیت می کنند و چگونه میتوان با آنها همکاری داشت . به نظر گاردنر ؛ فروشندگان، سیاستمداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند (هین، 2004).
2-2-16-2- هوش هیجانی متشکل از پانزده مؤلفه است ( بار-آن، 2001):
بنا به تعریف “بار- آن” از هوش هیجانی، هوش هیجانی در ۵ حیطه دارای ۱۵ مولفه است: 1) حیطه درون فردی؛ شامل ۵ مولفه خودآگاهی هیجانی، قاطعیت، حرمت نفس، استقلال و خودشکوفایی. 2) حیطه برون فردی؛ شامل ۳ مولفه همدلی، روابط میان فردی و مسئولیتپذیری.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 02:20:00 ب.ظ ]
|