پایان نامه : بررسی اثربخشی برنامه تقویت دقت و توجه و ارتقاء ادراک حسی- حرکتی بر بهبود عملکرد ریاضی در بین پسران پایه سوم و چهارم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1393-1392 |
و خدمت به دانش آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال در چارچوب سنتی کودکان استثنایی نمیگنجند. با وجود این که هنوز تعریفی قطعی برای اختلالات یادگیری مشخص نشده است، مدارس، درمانگاهها، و سازمانهای مختلفی در سراسر دنیا برنامه های ترمیمی گوناگونی برای غلبه بر این اختلالات طراحی کرده و اجرا می کنند (کریمی، 1384). در مجموع، اختلالات یادگیری و مشکلات ناشی از آن مبحثی مهم در علم روانشناسی امروز به شمار میرود که توجه به پیدایش و درمان آن ضرورتی انکارناپذیر است.
بیان مساله
ناتوانی های یادگیری[2] به عنوان مشکل عصبشناختی در نظر گرفته شده است که با مشکلات جدی در توانایی خواندن، ریاضیات و نوشتن همراه بوده و با توانایی ذهنی مورد انتظار از فرد همخوانی ندارد. ناتوانی های یادگیری جزء اختلالات هیجانی نبوده و حتی به علت آن پدید نمیآیند، اما بر جوانب هیجانی فرد تاثیر بسیاری میگذارند (ابوالقاسمی و همکاران، 1390). اصطلاح اختلال یادگیری در سالهای 63-1962 توسط ساموئل کرک ارائه شد. او این اصطلاح را برای کودکانی که در تحول یادگیری خواندن، نوشتن و محاسبات ریاضی پیشرفت ناچیزی داشتند به کار برد و اختلال یادگیری را وارد حوزه برنامه آموزشهای ویژه کرد. کرک در تعریف ناتوانی یادگیری بر ابعاد عصبشناختی، فرایندهای روانشناختی، تفاوتهای درون فردی و برون گذاریها تأکید کرده است. با این حال، در تعریف باربارا بیتمن ناتوانی یادگیری به معنی اختلال در یک یا چند فرایند پایه روانشناختی است که درک و فهم یا استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری را دربر میگیرد و به صورت نقص در توانایی گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، املاء یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر میشود (جلیل آبکنار و عاشوری، 1392). مشخصه ناتوانی های یادگیری در کودک یا نوجوان عدم پیشرفت تحصیلی در زمینه خواندن، بیان نوشتاری یا ریاضیات در مقایسه با توانایی هوش کلی اوست (نریمانی و همکاران، 1390). اختلالات یادگیری 7/2 تا 30 درصد (به طور متوسط 10 تا 20 درصد) جمعیت دانش آموزی را دربر میگیرد و نسبت آن در پسران چهار بار بیشتر از دختران است (جلیل آبکنار و عاشوری، 1392). این ناتوانیها خود به دو دسته اصلی ناتوانی یادگیری تحولی و ناتوانی یادگیری تحصیلی تقسیم میشوند. همچنین، ناتوانی های یادگیری تحصیلی به سه نوع اختلال در یادگیری خواندن، نوشتن و املاء نویسی، و ریاضیات تقسیم میشوند (اهرمی، 1390).
همان طوری که ذکر شد یکی از این نوع ناتوانیها، اختلال در یادگیری ریاضیات است (خدامی و همکاران، 1390). ناتوانی یادگیری ریاضی به منزله یک اختلال در سومین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی از سال 1980 میلادی مطرح شد و عبارت است از «ناتوانی در انجام دادن مهارتهای حساب با توجه به ظرفیت هوش و سطح آموزشی مورد انتظار از کودک که این مهارتها باید به کمک آزمونهای میزان شده فردی اندازه گیری شده باشند» (عابدی و همکاران، 1389). مهمترین ویژگی کودکان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی اشکال در فراگیری و یادآوری مفاهیم ریاضی و ویژگی دوم آنها دشواری در انجام محاسبات، راهبردهای نارسا در حل مسأله، زمان طولانی در کشف راه حل و میزان بالای خطا در انجام محاسبات ریاضی است (خدامی و همکاران، 1390). تحقیقاتی که توسط محققان مختلف صورت گرفته است، نشان میدهد اختلال ویژه در یادگیری ریاضی به تنهایی در حدود 6 درصد دانش آموزان را شامل میشود (سادوک و سادوک؛ ترجمه پور افکاری، 1385). نتایج یک بررسی دیگر نشان داد که دو سوم دانش آموزانی که به برنامه های آموزشی مخصوص کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ارجاع داده میشوند، دچار اختلال ویژه در یادگیری ریاضی هستند. مشکلات این دانش آموزان تنها با افت تحصیلی و اتلاف بودجه و امکانات پایان نمیپذیرد، بلکه به سرزنش و تحقیر دانش آموزان، شکل گیری خودپنداره ضعیف و کاهش عزت نفس آنان میانجامد و سلامت روان آنها را به مخاطره میاندازد و چه بسا آنان را به سازوکارهای دفاعی ناموفق بکشاند (یاوری و همکاران، 1385). ناتوانی یادگیری ریاضی دربر گیرنده چهار گروه اختلال است: مهارتهای زبانی (درک اصطلاحهای ریاضی و تبدیل مسائل نوشتاری به نمادهای ریاضی)؛ مهارتهای ادراکی (شناسایی و درک نمادها و مرتبسازی مجموعه اعداد)؛ مهارتهای ریاضی (توانایی انجام چهار عمل اصلی)؛ و مهارتهای توجه (کپی کردن درست اشکال و مشاهده درست نمادهای عملیاتی) (علیپور و همکاران، 1391).
فقدان مهارتهای توجه یکی از شایعترین مشکلات در میان کودکان است که موجب کاهش کارایی آنان در مدرسه میگردد. توجه به یک سری عملیات ذهنی پیچیده گفته میشود که شامل تمرکز یا درگیر شدن بر هدف، نگه داشتن یا تحمل کردن و گوش به زنگ بودن در زمان طولانی، رمزگردانی ویژگیهای محرک و تغییر تمرکز از یک هدف به هدف دیگر است (سیدمن[3]، 2006). توجه برای عملکرد شناختی، ذهن و رفتار اهمیت زیادی دارد؛ زیرا حتی کم توجهیهای کوچک هم بر یادگیری تأثیر میگذارند (عابدی، 1391). نتایج بررسیها نشان می دهند که مهارتهای توجه از جمله توجه شنیداری برای یادگیری ضروری و پیش نیاز یادگیری ادراکی است. از آنجایی که توانایی توجه همراه با تمرکز مهارتی است همه افراد به ویژه دانش آموزان برای یادگیری به آن نیاز دارند، این کودکان برای دریافت آموزش مناسب باید قادر باشند که به دستورالعملها توجه و بر روی جزئیات تمرکز نمایند و یاد بگیرند که تنها محرک هدف را انتخاب کرده و از محرکهای دیگر چشمپوشی نمایند (امیریانی و همکاران، 1390). بی توجهی و اختلال دقت و تمرکز حواس موجب اختلالهایی در ادراک، به خاطر آوردن تشخیص درست، یادگیری و شکل دادن به مفاهیم میگردد که این نیز موجب عملکرد ضعیف در دانش آموزان در مدرسه میشود (اهرمی، 1390). دانش آموزان با مشکلات نقص توجه /بیش فعالی (ADHD) به دلیل بی توجهی (اغلب در تمام کارهایی که شروع کردهاند باشکست مواجه میشوند، غالبا به نظر میرسد که گوش نمیکنند، به آسانی برآشفته میشوند، در تمرکز نمودن روی کارهای مدرسه یا سایر وظایفی که نیاز به توجه طولانی دارد دچار اشکال هستند) و انگیختگی ناگهانی (اغلب پیش از فکر کردن عمل می کنند، به طور افراطی از یک فعالیت به فعالیت دیگر میروند، از لحاظ نظم در کارها دچار اشکال هستند، نیاز به مراقبت زیاد دارند، مرتبا در کلاس فریاد میزنند، در موقعیتهای گروهی و بازیها رعایت نوبت نمیکنند) و بیش فعالی (مرتبا در اطراف میدوند و از در و دیوار بالا میروند، در آرام نشستن دچار اشکال بوده و دائما وول میخورند و تحمل نشستن درجایی را نداشته و از این حیث دچار اشکال هستند، همیشه در حال رفتن و عمل کردن هستند، چنان که توسط یک موتور تحریک میشوند) نمیتوانند مطالب ارائه شده در کلاس را به خوبی فرا بگیرند. بنابراین احتمال ابتلا این دانش آموزان به ناتوانی های یادگیری بیشتر از سایر کودکان است (یوسفی و همکاران، 1392). با این حال، یک کودک دچار ناتوانی یادگیری با مشکلات زیادی نه تنها در حوزه یادگیری، بلکه در زمینه روابط اجتماعی، ادراک حسی، و ادراک حرکتی مواجه است (حقیقت زاده، 2012).
کودکان دچار ناتوانی های یادگیری معمولا مشکلاتی در زمینه های ادراک شنیداری، ادراک دیداری و اجتماعی، اختلال در هماهنگیهای بصری- حرکتی، مشکل در ادراک حسی و ادراک حسی- حرکتی نشان می دهند. در این موارد حواس کودک از نظر فیزیولوژیکی مستعد دریافت محرکهای بیرونی است، اما به دلایلی، کودک موفق نمی شود که محرکها یا اطلاعات دریافتی را سازمان داده، تفسیر نموده و استفاده کند (افروز، 1385). طرفداران روش ادراکی حرکتی معتقدند که یادگیری حرکتی مبدأ یادگیری است و فرایندهای ذهنی عالیتر پس از رشد مناسب سیستم حرکتی و سیستم ادراکی و همچنین پیوندهای ارتباطی میان یادگیری حرکتی و ادراکی به وجود میآیند (سلمان و همکاران، 1388). این نظریهپردازان توجه خود را بر ادراک مختل شده و رشد حرکتی تاخیر یافته به عنوان علل احتمالی مشکلات یادگیری متمرکز کردهاند. در میان این گروه، تاکید بر اختلالات حرکتی و ادراکی مبتنی بر مشکلات مغزی است زیرا مشکلات مغزی و دستگاه عصبی مرکزی، علت اصلی و اساسی دشواریهای یادگیری تلقی میشود (کریمی، 1384). با این حال، در زمینه مشکلات ادراک حسی- حرکتی یا لمسی کودک، بعضی از محققان نظیر انگلوود[4] (1998) بر این عقیدهاند که این نوع مشکلات کودک در رابطه با تصور او از بدن و رابطه قسمتهای مختلف بدن با یکدیگر، و جهتشناسی و آگاهی کودک از قسمت راست و چپ بدن است (افروز،
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-06] [ 02:52:00 ب.ظ ]
|