مقاله با موضوع نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، معیارهای ارزیابی عملکرد |
2-8-1- بخش اول پیشینه و ادبیات تحقیق
سرمایهگذاری در سهام ارزشی یا سرمایهگذاری ارزشی، یک استراتژی در سرمایهگذاری است که برگرفته از نظرات و ایدههای بن گراهام و دیوید داد در باب سرمایهگذاری میباشد . اولین کتابی که به بیان نظرات این دو نظریه پرداز مالی پرداخت و اساس سرمایهگذاری ارزشی را به وجود آورد در سال 1934 با عنوان” تحلیل اوراق بهادار” منتشر شد(Graham and Dodd, 1934). پژوهشهای مختلفی در این زمینه صورت گرفته است:
2-8-1-1- پژوهشهای خارجی
سانجوی باسو(1977)، در مطالعهای تحت عنوان عملکرد سرمایهگذاری سهام فهرست شده در بورس نیویورک از سال 1957 تا 1971 درمقایسه با نسبت قیمت به سود آنها را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج تحقیق آنها حاکی بر این است که سهام ارزشی عملکرد بسیار بهتری نسبت به سهام رشدی دارند و یک میلیون دلار سرمایهگذاری در سهام ارزشی بیش از دو برابر سهام رشدی، بازدهی ایجاد می کند. راجر ایبوتسون(1986)، در پژوهشی پورتفویهای دهگانه از بورس سهام نیویورک، در ده گروه با وزن یکسان براساس نسبتهای P/E و P/BV در بازه زمانی سالهای 1967 تا 1984 را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که سهام دارای نسبت قیمت به ارزش دفتری پایین، با نسبت دو به یک بهتر از سهام رشدی با نسبت قیمت به ارزش دفتری بالا، بازدهی ایجاد کرده است. سهام ارزشی در مقایسه با کل بازار بیش از 75 درصد بازدهی بالاتر داشته است. ماریو لویس(1989)، در مطالعه خود سهام بورس لندن ازسال 1961 تا 1985 براساس نسبت قیمت به سود در پنج گروه مرتب کردند. نتایج نشان داد که سهام با P/E پایین با تفاوت بسیار زیاد بر سهام رشدی برتری دارد. فولر، هیوبرتز و لوینسون(1993)، در پژوهش خود نسبت P/E در طی دوره زمانی 1990-1973 را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج آنها حاکی بر این بود که شرکتهایی با بالا ترین P/E(سهام ارزشی ارزان) دارای بیشترین بازدهی و شرکتهایی با کمترین P/E(سهام رشدی گران) دارای کمترین بازدهی بودند. بارتون بیگز(1991)، در مطالعهای بازدهی سرمایهگذاری ارزشی با معیار قیمت به ارزش دفتری پایین را در نقاط مختلف جهان بررسی کردندکه حدود 80 درصد سهام مورد مطالعه آنان به خارج از ایالات متحده مربوط میشوند. نتایج نشان داد که سهام ارزان دربازارهای مختلف از سهام گرانتر و از شاخصها پیش بینی میگیرد. کاپول، رولی و شارپ(1993)، پژوهشی را با عنوان بازده سهام ارزشی و رشدی در سطح بینالمللی انجام دادند. دوره زمانی مورد بررسی از ژانویه سال 1981 تا ژوئن سال1992 بود. این بررسی در کشورهای فرانسه، آلمان، ژاپن، سوئیس، بریتانیا، و امریکا انجام گرفت که بازارهای مهم اوراق بهادار است. نسبت مورد استفاده در این بررسی B/P[12]است که بر مبنای آن پرتفویها تشکیل شدند. نتایج نشان داد که طی این دوره، بازده مرتبط با پرتفویهای سهامی با نسبت B/P بالا(سهام ارزشی) نسبت به بازده پرتفویهای سهام با نسبت B/P پایین(سهام رشدی) متفاوت بوده است و سهام ارزشی بهتر از سهام رشدی در هر کشور طی این دورهی زمانی عمل کرده است. بنابراین، سهام با B/P بالا، بازدههای بالاتری در مقایسه با سهام با B/P پایین در کشورهای فوق طی دوره زمانی مشخص شده به دست آورده است(Capaul, carlo, Ian Rowley, and William FSharp, 1993). لاپورتا(1996)، در مطالعه خود به بررسی تخمین مورد توافق همه در مورد سود هر سهم در هر سال و سال قبل حدود 900 شرکت در بازار بورس نیویورک و ایالات متحده در بازه زمانی 1982 تا 1991 پرداختند. نتایج نشان داد که سهام رشدی گران تمایل به رشد بسیار کندتری نسبت به قبل دارند و سهام ارزشی میل به رشد سریعتر دارند. فاما و فرنچ(1996)، پژوهش مهمی راجع به سهام ارزشی و رشدی در سطح 12 بازار مهم ودر بازار امریکا طی دوره 1975-1950 انجام دادند. آنها نسب هایD/P ,[13]C/P ,E/P و B/M را به عنوان شاخصهای ارزش برگزیدند. و پرتفوهای مساوی را بر مبنای این نسب ها در آغاز هر سال تشکیل داده و سپس بازده این پرتفویها را محاسبه کردند. سهامی که ارزشهای بالایی از این نسبتها داشتند به عنوان سهام ارزشی و سهام دارای ارزشهای پایین را به عنوان سهام رشدی در نظر گرفتند. نتایج بررسی آنان نشان داد که در 12 کشور از 13 کشور مورد بررسی و به ازای هر یک از این شاخصها، از این دیدگاه حمایت شد که سهام ارزشی بازدههای بالاتری دارند. همچنین تفاوت بین بازده سالانه سهام رشدی و ارزشی 7/6 درصد بوده است و سهام ارزشی در مقابل سهام رشدی بازده بیشتری داشته اند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهد که مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایهای نمیتواند صرف قیمت را توضیح دهد، بلکه باید از یک مدل سه عاملی استفاده کرد تا بتوان صرف قیمت بازده بین المللی را توضیح داد( 1996,Farma, Eugene F. and Kenneth R French). لاپورتا، لاکونیشوک، شلایفر و ویشنی(1997)، در پژوهش خود نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار شرکتها در بورس نیویورک، بورس ایالات متحده طی سالهای 1971 تا 1992 را مورد مطالعه قرار دادند. در آخر به این نتیجه رسیدند که به طور متوسط درآمد اعلام شده برای سهام رشدی ناخوشایند و برای سهام ارزشی خوشایند است و تفاوتهایشان به لحاظ آماری بسیار قابل توجه است. دشو و اسلون(1997)، در مطالعهای سهام معامله شده در بورس نیویورک و ایالات متحده را در دوره 1967 تا 1991 با توجه به نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار هر سهم، طبقه بندی کرده و سپس دهکهایی تشکیل دادند. و پس از بررسیها به این نتیجه رسیدند که سهام گران تمایل دارند در آینده کندتر از گذشته رشد کنند و سهام ارزان تمایل به رشد سریعتر دارند. جیمز کویر ,(James Squyres, 1998)به بررسی انتخاب سهام برتر از دیدگاه خریداران سهام پرداخت. در این تحقیق ده شاخص انتخاب شد که عبارتند از: درآمد هر سهم، ارزش دفتری هر سهم، باده حقوق صاحبان سهام به داراییها، نرخ پوشش بهره، جریان نقدی به بدهی، قیمت به درآمد و قیمت به ارزش دفتری. بیکویت (Beckwith, 2001)به بررسی بازار سهام در شش کشور)استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، ژاپن و انگلستان) پرداخت. در این مطالعه از هشت معیار نسبت قیمت به جریان نقدی، نسبت قیمت به درآمد هر سهم، قیمت بازار به ارزش دفتری، نرخ سرمایهگذاری مجدد، بازده حقوق صاحبان سهام، نرخ سرمایهگذاری مجدد به مقدار قیمت به درآمد و نسبت نوسان قیمت استفاده کرده است. گروت و گسپر(2002)، در پژوهش خود رابطه بین بازده مورد انتظار سهام، اندازه شرکت و نسبتM/B را در 5 کشور آسیایی هند، کره، مالزی، تایوان و تایلند آزمایش کردند. نتایج آزمون نشان داد که رابطهای قوی بین اندازه شرکت و بازده در همه کشورهای فوق وجود دارد. همچنین رابطهای قابل توجه بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری با بازده در کشور-های کره، مالزی و تایلند مشاهده شد. اگر چه در شرکتهای کوچک آسیایی، تاحدودی میانگین بازده نسبت به شرکتهای بزرگ بیشتر است، به نظر میرسد که متغیر ارزش بازار به ارزش دفتری این شرکتها رابطهای یکنواخت و قوی با بازده دارد. این بدان معنی است که سهام ارزشی، متوسط بازده بیشتری نسبت به سهام رشدی دارد. بنابراین متوسط بازدهی بیشتر سهام ارزشی را در بازارهای نوپدید آسیا میتوان یک پدیده محلی ویژه محسوب کرد(2002 ،Groot and Gasper). هالیت گاننس و کاران(2003)، در مقاله خود عملکرد سهام ارزشی و رشدی را در بورس استانبول مورد مطالعه قرار دادند. در این بررسی عنوان میشود که در بازارهای توسعه یافته و نوپدید، سهام ارزشی عملکرد بهتری نسبت به سهام رشدی نشان داده است. در این پژوهش بازده سهام ارزشی و رشدی مقایسه شدهاند تا مشخص شود که آیا این نتیجه در بورس استانبول نیز تایید میشود یا خیر. بورس سهام استانبول یکی از بازارهای نوپدید مهم و با رشد سریع در دنیا است که با نوسانها و تغییرات زیادی روبرو بوده است و دلیل اصلی این نوسانها نیز، وضعیت اقتصادی و تحولات سیاسی در این کشور است. بنابراین، در زمان تجزیه و تحلیلها، باید دو عامل مهم را در اقتصاد این کشور”میزان تورم بالا و سطح بالای بدهی داخلی” در نظر گرفت. دوری زمانی مورد استفاده در این بررسی سالهای 1993 تا 1998 بود و پرتفویهای سهام رشدی و ارزشی بر مبنای نسبتB/M(نسبتB/M بهخوبی معیارهای دیگری مانند E/Pو C/P در شناسایی سهام ارزشی و رشدی است). در شرکتهای پذیرفته شده در بورس استانبول تشکیل شد. نتایج بررسی نشان داد که پرتفویهای رشدی نسبت به پرتفویهای ارزشی عملکرد بهتری داشته است و بنابراین با نتایج کشورهای توسعه یافته و نوپدید مطابقت نداشت. این بررسی نشان میدهد که سیاستهای سرمایهگذاری در بورس سهام استانبول به ساختارخاص بازار و وضعیت اقتصادی آن وابسته است و با توجه به این که ساختار بازار و ویژگیهای بنیادی سهام مبادله شده در این بورس با بازارهای دنیا متفاوت است، نتایج دیگری نیز حاصل شد. جانسن و سونن(2003)، در تحقیق خود نتیجه گرفتند که بین رتبهبندی شرکتها براساس معیارهای ارزیابی عملکرد ارزش افزوده اقتصادی، نسبت شارپ و آلفای جنسن و معیارهای مالی نظیر اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام، نرخ رشد فروش، ساختار سرمایه، نقدینگی، چرخه تبدیل وجه نقد، تغییرات سودآوری و نرخ بازده داراییها رابطه معنیداری وجود دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 03:35:00 ب.ظ ]
|