٢٢۴٧ دو نفرى که مساقات کرده اند با رضایتیکدیگر مىتوانند معامله را بههم بزنند و نیز اگر در ضمن خواندن صیغه مساقات شرط کنند که هر دو یا یکى ازآنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند مطابق قرارى که گذاشتهاند به هم زدن معامله اشکال ندارد. بلکه اگر در معامله شرط کنند و عملى نشود کسى که براى نفع او شرط کرده اند، مىتواند معامله را به هم بزند. ٢٢۴٨ اگر مالک بمیرد معامله مساقات به هم نمىخورد و ورثهاش به جاى او هستند. ٢٢۴٩ اگر کسى که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثهاش به جاى او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاکم شرع از مال میت اجیر مىگیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت مىکند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگرى واگذار نکند با مردن او معامله به هم مىخورد و اگر قرار نگذاشتهاند مالک مىتواند عقد را بههم بزند یا راضى شود که ورثه او یا کسى که آنها اجیرش مىکنند درختها را تربیت نماید. ٢٢۵٠ اگر شرط کند که تمام حاصل براى مالک باشد مساقات باطل است و میوه مال مالک مىباشد و کسى که کار مىکند نمىتواند مطالبه اجرت نماید ولى اگر باطل بودن مساقات به جهت دیگر باشد مالک باید مزد آبیارى و کارهاى دیگر را به مقدار معمول به کسى که درختها را تربیت کرده بدهد. ٢٢۵١ اگر زمینى را به دیگرى واگذار کند که در آن درخت بکارد و آنچه عمل مىآید مال هر دو باشد، معامله باطل است. پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعداز تربیت هم مال او است و باید مزد کسى که آنها را تربیت کرده بدهد و اگر مال کسى بوده که آنها را تربیت کرده، بعد از تربیت هم مال او است و مىتواند آنها را بکند، ولى باید گودالهایى را که به واسطه کندن درختها پیدا شده پر کند و اجاره زمین را از روزى که درختها را کاشته به صاحب زمین بدهد و مالک هم مىتواند او را مجبور نماید که درختها را بکند و اگر به واسطه کندن درخت عیبى در آن پیدا شود، باید تفاوت قیمت آن را به صاحب درخت بدهد و نمىتواند اورا مجبور کند که با اجاره یا بدون اجاره درخت را در زمین باقى بگذارد.
کسانى که نمىتوانند در مالخود تصرف کنند
٢٢۵٢ بچهاى که بالغ نشده شرعا نمىتواند در مال خود تصرف کند. و نشانه بالغ شدن یکى از سه چیز است: اول: روییدن موى درشت زیر شکم بالاى عورت. دوم:بیرون آمدن منى. سوم: تمام شدن پانزده سال قمرى در مرد و تمام شدن نه سال قمرى در زن. ٢٢۵٣ روییدن موى درشت در صورت و پشت لب و در سینه و زیر بغل و درشتشدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست، مگر انسان به واسطه اینها به بالغ شدن یقین کند. ٢٢۵۴ دیوانه و سفیه یعنى کسى که مال خود را در کارهاى بیهوده مصرف مىکند اگر در حال بالغ شدن سفیه باشد یا حاکم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیرى کرده باشد نمىتوانند در مال خود تصرف نمایند. ٢٢۵۵ کسى که گاهى عاقل و گاهى دیوانه است، تصرفى که موقع دیوانگى در مال خود مىکند صحیح نیست. ٢٢۵۶ انسان مىتواند در مرضى که به آن مرض از دنیا مى رود هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و کارهایى که اسراف شمرده نمىشود برساند. و نیز اگر مال خود را به کسى ببخشد یا ارزانتر از قیمت بفروشد یا اجاره دهد صحیح است.
احکام وکالت
وکالت آن است که انسان کارى را که مىتواند در آن دخالت کند بهدیگرى واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد، مثلا کسى را وکیل کند که خانه او را بفروشد یا زنى را براى او عقد نماید پس آدم سفیهى که مال خود را در کارهاى بیهوده مصرف مىکند اگر حاکم شرع او را از تصرف منع کرده یا در حالى که بالغ شده سفیه بوده نمىتواند براى فروش مال خودش، کسى را وکیل نماید. ٢٢۵٧ در وکالت لازم نیست صیغه بخوانند و اگر انسان به دیگرى بفهماند که اورا وکیل کرده و او هم بفهماند قبول نموده، مثلا مال خود را به کسى بدهد که براىاو بفروشد و او مال را بگیرد وکالت صحیح است. ٢٢۵٨ اگر انسان کسى را که در شهر دیگر است وکیل نماید و براى او وکالتنامه بفرستد و او قبول کند اگرچه وکالتنامه بعد از مدتى برسد وکالت صحیح است. ٢٢۵٩ موکل یعنى کسى که دیگرى را وکیل مىکند، و نیز کسى که وکیل مىشود باید بالغ و عاقل باشند و از روى قصد و اختیار اقدام کنند و بچه ممیز هم اگر فقط در خواندن صیغه وکیل شده باشد و صیغه را با شرایطش بخواند صیغهاى که خوانده صحیح است. ٢٢۶٠ کارى را که انسان نمىتواند انجام دهد، یا شرعا نباید انجام دهد نمىتواند براى انجام آن از طرف دیگرى وکیل شود، مثلا کسى که در احرام حج است چون نباید،صیغه عقد زناشویى را بخواند، نمىتواند براى خواندن صیغه از طرف دیگرى وکیل شود. ٢٢۶١ اگر انسان کسى را براى انجام تمام کارهاى خودش وکیل کند صحیح است.ولى اگر براى یکى از کارهاى خود وکیل نماید و آن کار را معین نکند وکالت صحیح نیست. ٢٢۶٢ اگر وکیل را عزل کند یعنى از کار بر کنار نماید بعد از آن که خبر بهاو رسید نمىتواند آن کار را انجام دهد. ولى اگر پیش از رسیدن خبر آن کار را انجام داده باشد صحیح است. ٢٢۶٣ وکیل مىتواند از وکالت کناره بگیرد و اگر موکل غایب هم باشد اشکال ندارد.
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 12:20:00 ب.ظ ]
|