بعد از بیان این دو نظریه کلى در مورد ماهیتحقوق، به چند نمونه از تعاریفى که در آثار حقوقدانان ایرانى به چشم مىخورد اشاره مىکنیم: «حقوق جمع حق است و آن اختیارى است که قانون براى فرد شناخته که بتواند عملى را انجام و یا آن را ترک نماید.» (22) «براى تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق موضوعه، براى هر فرد امتیازاتى در برابر دیگران مىشناسد و توانائى خاصى به او اعطا مىکند که حق مىنامند و جمع آن حقوق است و حقوق فردى نیز گفته مىشود.» (23) حق عبارت است از: « قدرتى که از طرف قانون به شخص داده شده» (24) است. همانطور که ملاحظه مىشود این تعاریف کم و بیش متاثر از نظریه اول مىباشد. در این جا براى مزید فایده یکى از تحلیلهاى معروف در مورد ماهیتحقوق را که در اوائل قرن بیستم بیان شده (25) و بسیار مورد استناد و نقد واقع شده و مىتوان گفت نقطه شروع تحلیلهاى بعدى بوده، به اختصار بیان مىکنیم. این تحلیل به بررسى جملاتى مىپردازد که در آن مفهوم حقوق بکار رفته است. جمله «الف حق دارد کارى انجام دهد »، ممکن استبراى بیان اندیشههاى متفاوتى بکار رود. باید مفهوم حقوق را با توجه به «ملازمات» (26) و «اضداد» (27) آن تعریف کرد. جمله بالا ممکن استبه این معنا باشد که «ب» داراى تکلیفى استبه این که بگذارد «الف» کارى را انجام دهد، به نحوى که «الف» ادعایى علیه «ب» خواهد داشت که تکلیف مزبور را نقض نکند. در این مورد حق «الف» ، ملازم با تکلیف «ب» است. همچنین جمله فوق مىتواند به این معنا باشد که «الف» در انجام یا احتراز از انجام چیزى آزاد است. در این جا، حق نسبتبه دارنده آن مورد توجه قرار مىگیرد و کارى به این که «ب» چه باید بکند نداریم. این منظور از حق را «امتیاز» (28) نامیدهاند و البته برخى ترجیح داده اند آن را «آزادى» بنامند. و باز «حق» گاه به معناى «قدرت» (29) بکار مىرود. مثلا مالک مال مىتواند آن را بفروشد; حق ضبط و توقیف رهن، قدرت انجام آن است; «الف» زمانى قدرت دارد که با انجام یا عدم انجام کار خاصى، توانائى ایجاد تغییر در یک رابطه حقوقى خاص را داشته باشد. البته این قدرت و اختیار معمولا به نفع حقوق به معانى اول و دوم (ادعا و امتیاز) پیدا مىشود.
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 01:56:00 ب.ظ ]
|