این الگو شامل سه جنبه اساسی عملکردها ، محصولات و محتواست . که ترکیبی از آنها ، 120 توانائی را مشخص می کند . عملکرد : اعمال فکری است که منجر به تولید می گردد و بعنوان فرایند اصلی ذهن تلقی می گردد و شامل پنج بعد است . شناخت وآگاهی ،حافظه ،تفکر واگرا ،تفکر همگرا،ارزیابی و قضاوت. شناخت و حافظه به دریافت مطالب بدون هیچ گونه استدلالی مربوط می شود . طبیعتا برای فرایندهای عالی تر فکر ما نیاز داریم اطلاعات کافی راجع به مسائل داشته باشیم . به عبارت دیگر ، جمع آوری و باز آفرینی مطالب نقش زیر بنائی برای تفکر در سطوح بالاتر را دارد . تفکر همگرا، همان استدلال یا تفکر منطقی است که تلاش می شود با استدلال راجع به حقایق به یک جواب صحیح برسد . تفکر واگرا، تفکر بسیار بارزی است که تنها به یک جواب برای یک مسئله نمی اندیشد بلکه به راه حلهای متعدد و ابعاد مختلفی از مسئله توجه دارد . در تفکر ارزشیاب ملاکهائی برای ارزشیابی تعیین شده و مسئله با این ملاکها سنجیده می شود . (حسینی،1378).
- محتوا : انواع اطلاعاتی که روی آن عملیات انجام می گیرد ، شامل محتوای شکلی است که اطلاعات عینی را در بر می گیرد مثل تصاویر و مسا ئلی از قبیل شکل ، رنگ ، محتوای عادی که اطلاعات قراردادی و یا علائمی مانند اعداد یا فرمولهای شیمیائی است. محتوای معانی اطلاعاتی است که در برگیرنده معانی کلمات ، محتوای رفتاری که شامل تعامل انسان و مهارتهای اجتماعی است.(حسینی، 1378).
- محصولات : اجرای عملیات روی محتوا ، محصولاتی را پدید می آورد که به شکلهای مختلف منفرد یا واحد طبقه بندی شده که نشانگر روابط ساده است . ارتباط پیچیده تر محصولات از طریق نظامها ، تبدیلات و استعارات نشان داده می شود . طبیعتا برای استفاده از روابط پیچیده نیاز است ابتدا از واحدها، طبقات روابط و ساده مطلع بود .
تفکر واگرا و همگرا در این الگو ارتباط مستقیم با هوش و خلاقیت دارند . الگوی گیلفورد نشان می دهد که هوش یک ویژگی منفرد نیست بلکه مجموع عملیات متعدد است . مک کینون (1962) در پژوهشی که انجام داد دریافت آزمودنیهای خلاق اغلب هوش بالاتر از متوسط و بعضی هوش بسیار بالائی داشته اند . اما هوش آنها با خلاقیتشان رابطه مشابهی نداشته است . مک کینون می گوید : اگر در این مطالعه از یک حداقل بهره هوشی بین 115 تا 120 بگذریم باهوشتر بودن مستلزم خلاقتر بودن نیست . این درست نیست که گفته شود فردی که هوش بالاتری دارد لزوما خلاقیت بالاتری هم دارد. تورنس نظر مشابهی دارد ، او معتقد است از یک نقطه ای از اهمیت هوش کم شده و تمایز تفکر واگرا و همگرا زیاد می شود . این نقطه یا آستانه بهره هوشی 120 است از این سطح هوش به بعد اگر فرد هوش و خلاقیت داشته باشد ظهور می یابد، پس نتیجه این است که در بهره هوشی پائین تر از 120 هوش و خلاقیت ممکن است هم بستگی داشته باشد اما در بهره هوشی 120 به بالا با یکدیگر هم بستگی ندارند . بارون و هارینگتون (1981) هم نشان داده اند افراد خلاقی که راه های متفاوتی برای حل مسئله ارائه می دهند از یک هوشبهر بالاتر از طبیعی برخوردارند .(حسینی 1378). ویژگیهای شخصیتی : پیرامون ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق تحقیقات زیادی انجام گرفته است ، یکی از مهمترین مطالعات توسط مک کینون (1962) انجام گرفته است . او در قسمتی از پژوهش خویش به بررسی نگرش افراد خلاق می پردازد . افراد خلاق در پاسخ به پرسشنامه صفات گوف (1960) تصویر مثبتی از خویش داشته اند .(حسینی، 1378). 98/. مهندسان معمار که خلاقیت بسیار بالائی داشتند گفته اند : آنها افرادی با قوه تخیل قوی هستند ، سایر صفاتی که در وصف خویش ابراز داشته اند به ترتیب عبارتند از : فعال 92% درستکار ، آرمانگرا ، مبتکر ، 90% هنرمند ، متمدن ، باوجدان ، باهوش 88% ، منطقی 85% ، سازگار ، مصمم ، باانصاف ، مستقل ، انسانگرا ، پیشرفت گرا 82% قدرشناس ، توانا ، دارای روح تعاون ، دارای شوق ، دارای رفتار دوستانه ، سالم ، پرکار ، دارای علایق زیاد ، جدی 80% . از طرف دیگر مهندسان معمار خلاق در مقایسه با همکاران کمتر خلاق خود صفات منفی خویش را بیشتر بیان می کردند از جمله : عجول ، اهل مشاجره ، خود محور، غمگین ، منفی باف ، زود رنج ، خودخواه ، انعطاف پذیر ، تکرو ، متعصب . در مقایسه افراد خلاق با کمتر خلاق یک ویژگی بارز افراد خلاق، جرات است که منظور یک جرات فکری است که فرد تلاش می کند کاملا خودش باشد و تلاش می کند با پرورش توانائیهایش و تحقق نقش خویش به منتهای کمالی که برایش مقدور است برسد . فرد خلاق به تاثیر رفتارش روی دیگران فکر نمی کند . هم چنین چندان نگران این نیست که دیگران راجع به او چه فکر می کنند چون او می خواهد خودش باشد . رهائی فرد خلاق از رسوم و قید و بندهای اجتماعی این طور تلقی می شود که او فرد غیر مسئولی در جنبه های اجتماعی است . اگر با ملاکهای معمول جامعه قضاوت شود این حرف تا حدودی درست است زیرا او بر اساس نظام ارزشی خود عمل می کند که ممکن است با معیارهای سایر افراد یکسان نباشد . آنها تابع گروه نمی گردند و مستقل عمل می کنند . البته منظور آنها سرکشی و عدم پذیرش معیارهای اجتماعی نیست بلکه علت آن استقلال آنهاست . البته این نوع عملکرد بیشتر زمانی آشکار میگرد که آنها مشغول کار خلاقانه هستند نه در مواقع عادی و فعالیتهای روز مره.(حسینی،1378). تورنس (1980) بعد از مطالعه بیست و دو ساله خویش از کودکان و نوجوانان نتیجه گرفت اساس خلاقیت افراد خلاق عبارتند از : استقلال اندیشه ، شیفتگی فراوان نسبت به مسئله یا فعالیت مورد علاقه شان . او شجاعت ، صداقت ، کنجکاوی ، میل به ریسک نمودن را بعنوان صفت بارز افراد خلاق ذکر کردند . استرنبرگ (1985) افراد خلاق را ، با بیان ویژگیها متمایز می داند :
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 04:52:00 ب.ظ ]
|