|
|
2-8-1- منشا پیدایش فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها
نخستین مورد ثبت شده از خلق فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها، به وسیله موسسه ملی وامهای رهنی دولتی[16] در ایالات متحده آمریکا در سال 1970 صورت گرفته است. موسسه یادشده “گواهی سهیم بودن[17]” که نوعی اوراق بهادار مبتنی بر وامهای رهنی و تضمین شده توسط وامهای رهنی اداره مسکن فدرال[18] و اداره امور سربازان جنگی[19] است، توسعه داد. “گواهی سهیم بودن” با پشتوانه وامها، نشان دهنده مالکیت مستقیم در یک سبد وامهای رهنی است که از نظر سررسید، نرخ بهره و ویژگیهای کیفی مانند هم دارند. روند کار به این صورت است که سبد به یک “شرکت ضامن[20]” واگذار شده و گواهیهای مالکیت به طور مستقیم به سرمایه گذاران فروخته میشوند؛ به طوری که هر گواهینامه حاکی از یک طلب در برابر تمام مجموعه داراییها است (Greenbuam, 1995). بعد از آن بانکها به این بازار پیوستند. در سال 1977 بانک آمریکا[21] نخستین گواهی سهیم بودن بخش خصوصی را منتشر کرد که مبتنی بر وامهای رهنی متعارف بود. تا سال 1985 اقدامی در جهت اوراق بهادارسازی داراییها به وسیله بانکها صورت نگرفت. لازم به یادآوری است، تاکنون اوراق بهادارسازی داراییها از سوی بیشتر نهادهای مالی مورد پذیرش قرار گرفته است و حتی برخی از بورسهای اوراق بهادار نیز در حال روی آوردن به دادوستد اوراق قرضه مبتنی بر داراییها هستند. (Vinod, 2004)
2-8-2- دلایل توجه به پدیده اوراق بهادارسازی داراییها
پدیده اوراق بهادارسازی داراییها در گذر زمان تکامل یافته و در حال حاضر نیز به شدت در حال گسترش است. دلایل زیادی را میتوان برای توجیه این روند برشمرد. بازارهای مالی در واکنش به نیاز جهت افزایش تعداد سرمایه گذاران در بازار گسترش پیدا کردهاند. طبق یک قانون ساده بازار، در صورت افزایش تعداد سرمایه گذاران، سهم هر سرمایهگذار از کل بازار کاهش مییابد. زیرا افزایش حجم و اندازه بازار به معنای تقویت مبنای فعالیت عده بیشتر سرمایهگذارانی است که نیازمند ابزار مالی با سرعت نقدشوندگی بالا و درک راحتتر هستند. این دو نیاز، زمینه تکامل ابزارهای مالی را فراهم آوردند. ابزارهای یاد شده دارای این ویژگی هستند که مطالبات مالی را به اسناد و ابزارها نقدشونده، قابل درک و همگن تبدیل کرده و گاهی اوقات نیز دارای مدارکی مبنی بر سطح کیفیتشان از لحاظ رتبهبندی اعتباری یا بیمه خطر احتمالی هستند و دیگر این که جهت برقراری تناسب و سازگاری با بودجه همه افراد، به صورت واحدها و اجزای کوچکتر از نظر ارزش موجود هستند. برخی از داراییها در مقایسه با بقیه آنان جهت تبدیل به اوراق بهادار نمودن آسانتر و مناسبتر به نظر میرسند. با این توصیف، میتوان گفت که اوراق بهادارسازی در یک معنای کلی، جز ضروری حوزه مسایل و موضوعات مالی است و عنوان این مطلب که فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها دربرگیرنده تمام طیفهای موجود در قلمروی اسناد و ابزارهای مالی بوده، حقیقتی انکار نشدنی است. در نتیجه میتوان این موضوع را به کل بازار مالی نیز تعمیم داد. دلایل زیادی وجود دارد که می تواند گویای علت افزایش جذابیت این پدیده مالی باشد. چهار گروه عمده که از اوراق بهادارسازی داراییها منتفع میشوند، شامل شرکتهای تجاری، بانکها، بیمهها و دولت هستند (فیصل احمد منجو, 1386).
2-8-3- مزایای اوراق بهادارسازی داراییها
اوراق بهادارسازی داراییها از جمله روشهایی است که احتمال دارد یک شرکت جهت تامین مالی، از آن استفاده نماید. به طور کلی دلایل زیر را میتوان به عنوان انگیزههای اوراق بهادارسازی داراییها برشمرد (فیصل احمد منجو, 1386):
- افزایش بازدهی سرمایه: معمولاً فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها نسبت به تامین مالی به شیوه سنتی ترازنامهای[22] به سرمایه کمتری نیاز دارد.
- افزایش روشهای تامین مالی: در صورت عدم وجود سایر اقسام تامین مالی در شرایط رکودی، بانکها اغلب تمایلی به اعطای تقاضای وام ندارد و طی دوران رونق اقتصادی نیز در اکثر مواقع نمیتوانند پاسخگوی مشتریان خود باشند.
- بهبود بازدهی داراییها: فرآیند اوراق بهادارسازی می تواند منبع ارزانی برای تامین مالی باشد، گرچه این موضوع به هزینه های مربوط به منابع تامین مالی جایگزین ارتباط دارد.
- متنوع نمودن منابع مالی دست یافتنی: به طوری که وابستگی به منابع بانکی یا وجوه اندک نهادهای مالی کاهش مییابند.
- کاهش میزان مواجهه با ریسک اعتباری: برای داراییهای خاص (برای نمونه، زمانی که نوع وامدهی مرتبط با ترازنامه توسعه مییابد، اوراق بهادارسازی داراییها می تواند موجب حذف برخی از داراییها از ترازنامه شرکت گردد).
- هماهنگی و تنظیم منابع مالی جهت دستیابی به انواع معینی از داراییها: از لحاظ فنی، داراییهای رهنی داراییهای 25 ساله هستند و بخشی از آنها بایستی با ابزارهای بلندمدت تامین مالی شوند. معمولاً اوراق بهادارسازی داراییها موجب تقویت روشهای تامین مالی با سررسید بلندمدتتر از آنچه که در سایر بازارها وجود دارند، انجام میشود.
- کسب مزیت نظارتی و سیاستگذاری: از آنجایی که معمولاً فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها مخاطراتی که موجب نگرانی برخی از ناظران و قانونگذاران میشود، برطرف مینماید، از نظر وجود برخی از شیوه های تامین مالی می تواند منافعی را به دنبال داشته باشد (در کشور انگلستان شرکتهای وام ساختمان[23]، فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها را به عنوان ابزاری جهت کنترل موانع موجود در برابر تواناییهای تامین مالی وسیعشان مورد توجه قرار می دهند).(فیصل احمد منجو, 1386)
2-8-4- تاثیر اقتصادی اوراق بهادارسازی داراییها و مزایای آن برای دولتها
دولت می تواند از تکنیک اوراق بهادارسازی که در زمینه اجرای سیاستهای عامالمنفعه، فواید و کاربردهای بالقوهای دارد، بهره ببرد. این کاربردها شامل تامین مالی کاراتر، اصلاح و بهبود ترازنامه، مدیریت بهتر ریسک و بهبود سیاست مالی است. وجود این عوامل موجب محدود شدن گستردگی مزایای یاد شده میگردد. نخست، توانایی دولت در اخذ مالیات، این امکان را فراهم میسازد که با هزینه های اندک اقدام به استقراض نماید. بنابراین در شرایطی که نیازهای مالی دولت قابل پیش بینی باشد، بهره گیری از تکنیک اوراق بهادارسازی، گزینهای پرهزینه خواهد بود. دیگر اینکه، کثرت و شدت “میزان ریسک” مالی که وضعیت بودجه دولت را تحتالشعاع خود قرار میدهد، امکان برآورد منافع حاصل از مدیریت ریسک ناشی از به کارگیری تکنیک اوراق بهادارسازی را نیز دشوار مینماید. استفاده از فرآیند اوراق بهادارسازی داراییها جهت افزایش درجه اعتبار مالی، دارای چارچوب خاصی به ویژه در قلمروی کسورات بازنشستگی بوده و تداومپذیری و میزان اعتبار سیاست در پیش گرفته شده، عوامل تعیینکننده موفقیت آن محسوب میشود. از سوی دیگر، شرط لازم فرآیند موفق اوراق بهادارسازی حقوق بازنشستگی کارکنان دولت، داشتن تاریخچه و شرح حال مخارج پایدار از نظر مالی و نیز مدیریت کارآمد هر یک از “داراییهای حمایتی و کمکی[24]” است (Nick, 2000).
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 02:36:00 ب.ظ ]
|
|
ب) رویه قضائی : رویه قضائی یا آراء محاکم نیز در تشکیل و ایجاد حقوق بین الملل خصوصی رل نسبتاً مهمی را دارا هستند چه اغلب مسائل مربوط به این رشته در اثر اختلافات حاصله برای رسیدگی و تعیین تکلیف قطعی به محاکم مراجعه می گردد که در رأس آنها دیوان کشور قرار گرفته است. دیوان عالی کشور راجع به اعمال قواعد حقوق بین الملل خصوصی نظارت کامل دارد و بنابراین آراء محاکم و مخصوصاً آراء دیوان کشور یکی از منابع مهم حقوق بین الملل خصوصی به شمار می آید و رویه قضائی یا «عرف ملی» حقوق بین الملل خصوصی را ایجاد می کند.1 نکته قابل توجه اینکه در ممالک خارجه بیشتر قواعد حقوق بین الملل خصوصی به وسیله آراء محاکم ایجاد و متداول شده است مثلاً در فرانسه قاعده Locus regit actum که اسناد را از حیث شرایط شکلی تابع محل تنظیم آنها قرار می دهد2 با آنکه از قواعد عرفی است مع ذلک به مثابه قانون قابل احترام است و عدم رعایت آن از موجبات نقض در دیوان کشور خواهد بود. متأسفانه در کشور ما قواعد حقوق بین الملل خصوصی که واجد ریشه عرفی باشد و به وسیله آراء محاکم (رویه قضائی) ایجاد شده باشد بسیار نادر است و این خود نقیصه ای را در پیشرفت و به جلو بردن این رشته آشکار می سازد. باری هر کشوری راجع به حل مسائل حقوق بین الملل خصوصی قواعد عرفی و یا مقررات قانونی مخصوص به خود دارد که در نتیجه پاره ای از اوقات مخصوصاً در مورد تعارض قوانین، تداخل مقررات قانونی و یا عرف های ملی حقوق بین الملل خصوصی وضع دشواری را ایجاد می کند و بدین طریق تعارض ساده بین قوانین داخلی به تعارض پیچیده بین سیستم های ملی حل تعارض مبدل می شود. مثلاً هر گاه بین ک زن و شوهر فرانسوی که در ایران اقامت دارند دعوای طلاقی مطرح باشد در این مورد برای حل تعارض و انتخاب بین دو قانون (قانون ملی زن و شوهر، قانون اقامتگاه آنها) که یک تعارض ساده است خوشبختانه مقررات حقوق بین الملل خصوصی فرانسه و ایران اتفاق نظر دارند که بایستی قانون ملی مرجع باشد و بنابراین تفاوتی موجود نخواهد بود که دعوای طلاق در فرانسه و یا در ایران مطرح شود چه در هر صورت قانون فرانسه نسبت به دعوا حکومت دارد. اما اگر به جای مثال بالا فرض کنیم که زن و شوهری که در ایران اقامت دارند هر دو انگلیسی باشند در این صورت حقوق بین الملل خصوصی ایران طلاق آنها را تابع قانون ملی خودشان (قانون انگلستان) می داند و حال آنکه در سیستم انگلیسی حقوق بین الملل خصوصی، طلاق تابع قانون اقامتگاه زوجین می باشد یعنی در این مورد قانون ایران باید حکومت کند. در اینجاست که تعارض ساده بین دو قانون (قانون ملی و قانون اقامتگاه) با تعارض بین دو طرز تفکر (طرز تفکر ایرانی و طرز تفکر انگلیسی) از قواعد حقوق بین الملل خصوصی توأم می شود و تعارض را پیچیده می کند بطوریکه از نظر قاضی ایرانی قانون انگلستان باید بر این طلاق حکومت کند و حال آنکه قاضی انگلیسی آن را تابع قانون ایران می داند و این پدیده شگفت انگیز قضات ایران و انگلستان را وادار می کند که در اثر قاعده معروف به «احاله» هر کدام قانون مملکت خود را اعمال کنند. در مورد منابع داخلی حقوق بین الملل خصوصی دو مطلب زیر را یادآوری می کنیم : اولاً : در حقوق بین الملل خصوصی بعضی از علمای حقوق منابع داخلی را به سه قسمت تقسیم کرده اند : حقوق نوشته، عرف و رویه قضائی و گاهی نیز منشأ چهارمی به اسم دکترین که در آخر این مبحث چند کلمه از آن صحبت خواهد شد به منابع داخلی افزوده اند. بدیهی است آنچه را سایرین حقوق نوشته می نامند همانی است که در بالا تحت عنوان قانون ذکر کردیم اما راجع به عرف و رویه قضائی ما هر دوی آنها را تحت عنوان «رویه قضائی» در آورده ایم و علتش این است که در حقوق بین الملل خصوصی رویه قضائی با عرف بستگی کامل دارد و هر وقت عرف گفته می شود مراد آن عرفی است که رویه محاکم آن را احراز و مشخص کرده است. البته معلوم است که رویه قضائی در همه موارد عبارت از تشخیص عرف نیست بلکه در پاره ای از موارد بدون آنکه احراز عرفی کند ممکن است پایه و اساس تشکیل عرف جدیدی قرار گیرد و خلاصه رویه قضائی حقوق موضوعه را خواه نوشته و خواه ننوشته باشد تفسیر و تبیین می کند. ثانیاً : عرف یک طریقه وضع حقوق به صراحت طبع است. عرف به وسیله عادت افراد که در مدت مدیدی اجرا می گردد پایه گذاری می شود و در وجدان عمومی کم کم این فکر به وجود می آید که حتماً باید موافق آن رفتار شود. پس تحقق عرف به دو شرط است : یکی آنکه عادت قدیمی و مستمر باشد دیگر آنکه وجدان عمومی جنبه الزامی بودن آن را احساس کند. هر گاه عادت این خصیصه دوم را فاقد باشد عرف ایجاد نمی گردد. خلاصه عرف از یک عادت اختیاری مستمری که تدریجاً الزامی شده است تشکیل می شود. راجع به مفهوم عرف دو نکته قابل ذکر است :
- برای هر عرفی امکان تغییر و تبدیل به عرف دیگر و حتی عرف خلاف آن موجود می باشد به عبارت دیگر هر عرفی یک خصیصه «تغییرپذیری» را بالقوه دارد و همین خصیصه است که مورد توجه مکتب تاریخی قرار گرفته و پایه دکترین این مکتب را تشکیل می دهد چه البته می دانید که مکتب تاریخی مخالف تدوین حقوق است و عقیده دارد که تدوین مانع پیشرفت حقوق بوده و نمی گذارد که قواعد حقوقی بر حسب مقتضیات زمام تغییر پیدا می نماید.
- اگرچه هم اکنون اغلب قواعد مخصوصاً در حقوق بین الملل خصوصی ریشه عرفی دارند مع ذلک متجاوز از یک قرن است که دیگر عرف توسعه و پیشرفتی نداشته و جنبه دینامیک یعنی استعداد تغییرپذیری خود را از دست داده و تقریباً تثبیت شده است بطوریکه دیگر امروز نمی توان گفت که عرف یکی از منابع تشکیل حقوق می باشد.
2. منابع بین المللی(عهدنامه ها و عرف بین الملل)
الف) نفوذ و تأثیر عهدنامه ها[3] : ماده 9 قانون مدنی ایران مقرر می دارد : «مقررات عهودی که طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است». بدیهی است منظور از عهود مندرج در این ماده هر گونه توافق بین دولت ایران با یک یا چند دولت دیگر راجع به منافع اختصاصی (اعم از سیاسی، اقتصای و غیره) و قطع نظر از شرایط صوری و یا اهمیت تعهدات ناشی از آن می باشد که با این تعاریف عهدنامه شامل عهدنامه به معنی اخص2 قرارداد سیاسی3 و یا پروتکل می شود. ضمناً متذکر می شویم که اگرچه عهدنامه فی نفسه یکی از منابع بین المللی حقوق است مع ذلک در ایران مادام که به تصویب قوه مقننه نرسیده و به صورت یک قانون داخلی درنیامده است لازم الاجرا نمی باشد. در اصل هفتادو هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی مطرح است : «عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقت نامه های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» با این کیفیت عهدنامه ها را باید از منابع مختلط (داخلی و بین المللی) محسوب نمود به این معنی که فی حد ذاته از منابع بین المللی بوده ولی در اثر تصویب قوه مقننه و توضیح و انتشار به صورت یکی از منابع داخلی ظاهر می گردد و این وضع خود موجب اشکالات فراوانی در عمل شده است که برای حل آن گاهی جنبه داخلی و زمانی جنبه بین المللی عهدنامه را مورد توجه قرار می دهند. آثار وصف بین المللی عهدنامه : از وصف بین المللی عهدنامه نتایج زیر حاصل می شود : اولاً : عهدنامه ای که بر طبق مقررات قانون اساسی بین دولت ایران و دولت یا دولت های دیگر منعقد می شود می تواند قانون داخلی را نقض کند و حال آنکه قانون بعدی به هیچ وجه نمی تواند ناقض تمام یا قسمتی از آن عهدنامه باشد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
الف- دلیلی است بر اینکه متصدی یا طرف اجرا کننده، کالاها را تحت یک قرارداد حمل دریافت کرده اند. و ب- دلایلی است مثبِت یا حاوی یک قرارداد حمل. هر یک از این دو سند به دو قسم تقسیم گشتهاند. قابل انتقال[58] و غیرقابل انتقال[59] تفاوت این دو قسم در این است که اولی قابل واگذاری به غیر از طریق درج کلماتی است که مبین سپردن کالاها از سوی فرستنده باشد عباراتی مانند «در وجه حامل» یا «به حواله کرد» است و در آن صراحتاً عبارتی در مفهوم غیر قابل انتقال بودن درج نشده باشد. (بند 15 ماده 1) و سند حمل الکترونیکی غیر قابل انتقال به غیر آنها اطلاق میگردد(بند16).
1ـ2 منابع بینالمللی حقوق حمل و نقل دریایی
در حقوق بین المللی سه کنوانسیون عمده وجود دارد که نقش عمدهای در ایجاد قوانین متحدالشکل در خصوص حمل و نقل بین المللی دارند. «کنوانسیون بینالمللی به منظور هماهنگسازی برخی احکام قانونی بارنامهی دریایی» مصوب ۱۹۲۴ که به مقررات لاهه معروف است و پروتکل الحاقی آن با نام کنوانسیون ویزبی 1968 که این دو روی هم رفته کنوانسیون لاهه- ویزبی نامیده میشوند، کنوانسیون 1978 در مورد حمل و نقل دریایی که توسط کمیته حقوق بینالملل سازمان ملل (آنسیترال ) تدوین گردید و به مقررات هامبورگ معروف است این مقررات با اقبال چندانی مواجه نشد و آنسیترال اقدام به تهیه و تصویب کنوانسیون دیگری در سال 2009 نمود: «کنوانسیون سازمان ملل درباره قراردادهای حمل و نقل کالا که تمام یا قسمتی از آن از طریق دریا صورت میگیرد» معروف به کنوانسیون روتردام. این کنوانسیونها را که مهمترین اسناد قانونی در زمینه حمل و نقل بین المللی دریایی کالا و مسئولیت متصدی حمل هستند را از حیث تاریخچه، حیطه اعمال و استثنائات آن مورد بررسی قرار میدهیم.
1ـ2ـ1 کنوانسیون لاهه 1924 و پروتکل الحاقی کنوانسیون لاهه – ویزبی 1968
1ـ2ـ1ـ1 تاریخچه
در اواخر قرن نوزدهم لزوم وجود قوانین آمره در حمل دریایی کالا در آمریکا به عنوان کشوری که بیشتر صادر کننده کالا بود تا صاحب ناوگان کشتی رانی احساس شد. بدین جهت کنگره آمریکا بر اساس طرح پیش نهادی مایکل هارتر قانونی را در فوریه 1893 به تصویب رساند که به قانون هارتر معروف شد و نخستین قانون در زمینه مسئولیت متصدی در قبال خسارت به کالا بود. کشورهای دریانورد اروپایی که صاحب کشتی و ناوگان دریانوردی بودند از قانون هارتر و رشد و گسترش آن نگران گشته و به فکر تنظیم مقررات یکسان حمل و نقل دریایی شدند و. کمیته دریایی بینالمللی در این راستا تشکیل گردید و بر آن شدند تا با تهیه یک کنوانسیون بینالمللی ناظر بر بارنامههای دریایی، خطر ناشی از خسارت کالاها را میان متصدیان حمل و فرستندگان کالا به نحو عادلانهای تقسیم نمایند. اما به دنبال وقوع جنگ اول جهانی کار این کمیته به تعویق افتاد با پایان یافتن جنگ، کمیته مذکور با الهام از مقررات هارتر آمریکا، قواعدی را تدوین کردند و در کنفرانس لاهه انجمن حقوق بینالمللی کمیته دریایی در سپتامبر 1921 به تصویب رسید. اما از آنجایی که مقررات تصویب جنبه الزام آور نداشت و تنها در صورت توافق متصدی و فرستنده کالا بر روابط آنها حاکم میشد، عملاً گرهی از مشکل حمل و نقل دریایی نگشود. لذا تحت فشار اتحادیههای فرستنده کالا، طی دو نشست دیگر در سالهای 1922 و 1923 و نهایتاً در کنفرانس ماه اوت در بروکسل در سال 1924 این مقررات به صورت الزام آور مورد تصویب قرار گرفت. با این وجود تنها از سال 1931 بود که کنفرانس به تدریج قدرت اجرایی یافت. کنفرانس لاهه که از آن در برخی اسناد و تألیفات به کنفرانس بروکسل نیز یاد میشود اولین کنفرانس در زمینه حمل و نقل دریایی کالا است که در 16 ماده و با اهداف تقویت ارزش بارنامه و تعیین مسئولیت متصدیان حمل و نقل تنظیم و مقرر شده است. به دنبال تصویب این مقررات کشورهای مختلف در سراسر جهان یا به طور کامل به آن پیوسته یا آن را به قوانین داخلی خود در این زمینه منضم نموده اند. مثلاً انگلستان این مقررات را به قانون دریایی خود منضم نموده است و در ایران، قانون دریایی را میتوان ترجمه مقررات لاهه دانست. با وجود پذیرش جهانی مقررات لاهه، این کنوانسیون با تحولات روز در زمینه حمل و نقل دریایی عقب ماند و نارساییهای آن آشکار شد. مهمترین علت این نارسایی پیدایش حمل و نقل کانتینری کالا بود. لذا کشورهای مختلف خواستار اصلاح آن با توجه به واقعیت حمل و نقل با کانتینر شدند. لذا مجددا کمیته بینالمللی دریایی در این راستا تشکیل گردید و در سال 1963 در شهر ویزبی سوئد به امضاء اعضا رسید و نهایتاً در سال 1968 به تصویب رسید و مقررات جدید به عنوان اصلاحیه بر کنوانسیون لاهه تلقی و مجموعاً به عنوان کنوانسیون لاهه – ویزبی شناخته شد.
1ـ2ـ1ـ2 حیطه اعمال و استثنائات کنوانسیون لاهه- ویزبی
در همه کنوانسیونها حمل میبایستی واجد جنبه بینالمللی باشد و باید لزوماً با یک کشور متعاهد سر و کار داشته باشد. جهت اعمال کنوانسیون لاهه لازم است بارنامه در یک کشور متعاهد تنظیم شود یا بارگیری در یک کشور متعاهد باشد؛ ماده 10 مقررات مزبور مقرر داشته است:«مقررات این کنوانسیون بر هر بارنامه که با حمل دریایی کالا ما بین بنادر مستقر در دو کشور مختلف مرتبط باشد، اعمال میگردد اگر که: الف- بارنامه در یک کشور متعاهد صادر شود یا ب- حمل بار از بندر یک کشور متعاهد صورت گیرد. ج- قراردادی که در یک بارنامه گنجانیه شده یا بارنامه آن را ثابت میگرداند مقرر کرده باشد که این مقررات یا قانونی داخلی که به این مقررات اثر داده باشد، بر قرارداد حاکم است. مهم نیست که تابعیت کشتی، متصدی، فرستنده، گیرنده و هر شخص مرتبط چه باشد. همه کشورهای متعاهد باید مقررات این کنوانسیون را نسبت به بارنامه مذکور در بالا اعمال نمایند. این ماده کشور متعاهد را از اعمال مقررات این کنوانسیون نسبت به بارنامههایی که به طریق مقرر در این کنوانسیون تنظیم نشدهاند باز نمیدارد.» ملاحظه میشود مطابق با این مقررات اگر کالا از بندر یک کشور غیر متعاهد بارگیری و به بندر یک کشور متعاهد ارسال شود، مقررات این کنوانسیون قابل اعمال نیست مگر اینکه طرفین قرارداد، صراحتاً این مقررات را بر آن حاکم گردانیده باشند. همچنین کشورهای عضو میتوانند این مقررات را طی قانونی به قوانین داخلی خود ضمیمه نمایند. این یکی از ایرادات کنوانسیون لاهه است و طی آن ممکن است کشورها تغییراتی در آن داده و بدین ترتیب یکنواختی مقررات از بین برود.
1ـ2ـ2 کنوانسیون هامبورگ
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
2-3-3-8- منابع باورهای خودکارآمدی به نظر بندورا (1986) اکتساب انتظارات کارآمدی 4 منبع اصلی دارد: 1- دستاوردهای عملکرد 2- تجربه های جانشین 3- ترغیب کلامی 4-حالتهای فیزیولوژیک 1- دستاورد های عملکرد بندورا (1986) معتقد است که انتظارات کارآمدی در تجربیاتی که شخص در آن مهارت دارد، ریشه دارد. .تجارب موفق تمایل دارند که انتظارات سطح بالا ایجاد کنند، در حالیکه تجربیات شکست تمایل به تولید انتظارات سطح پایین داند یک بار که انتظارات کارآمدی قوی وبالا ایجاد شد احتمال اندکی وجود دارد که شکستهای موقتی تاثیر زیادی بر قضاوتهای فرد در مورد قابلیتهای خود داشته باشد. برعکس وقتی که انتظارات کارآمدی پایین و ضعیف ایجاد شد، موفقیتهایی که به صورت گاهگاهی بوجود میآیند، در قضاوت افراد از قابلیتهای خودشان چندان موثر نیستند. به هر حال انتظارات سطح پایین میتوانند به وسیله موفقیتهای فراوان و مکرر تغییر یابند. موثرترین وبانفوذترین منبع خودکارآمدی دستاوردهای عملکرد است. افراد در کارها و فعالیتهایی که مشغول میشوند نتیجه اعمالشان را تفسیر میکنندواز این تفسیرها برای گسترش باورها و عقاید درباره تواناییشان برای درگیر شدن در کارها وفعالیتهای بعدی استفاده میکنند. معمولا نتایجی که به عنوان نتایج موفق تفسیر میشوند، خودکارآمدی را افزایش میدهند وآن دسته که به عنوان نتایج ناموفق تفسیر میشوند آنرا کاهش می دهند. (پاجاریز، 2002) 2- تجربههای جانشین افراد علاوه بر تفسیر نتایج اعمالشان، باور های خودکار آمدیشان را از طریق تجربه جانشینی مشاهده اجرای اعمال دیگران شکل میدهند. این منابع اطلاعات از دستاوردهای عملکردی ضعیفتر است.اما وقتی که افراد از تواناییهایشان مطمئن نیستند یا وقتی که تجربه قبلی محدودی دارند، نسبت به آن حساستر میشوند. تاثیرات مدلسازی به طور ویژهای به این زمینه مربوط میشود، به خصوص زمانی که شخص در مورد انجام کاری تجربه قبلی کمی دارد. اگر مدلها راههای بهتر انجام کارها را به افراد آموزش دهند، با ایین وجود حتی افراد با تجربه وخود کارآمد، خودکارآمدیشان را در سطح بالایی افزایش میدهند تجربه جانشینی زمانی قدرتمند است که ناظران شباهتهایی را دربعضی ویژگیهای مشاهده شونده ببینند. مشاهده موفقیتهای چنین مدلهایی به مشاهده گر کمک میکند که تواناییهای خود را باور کند (اگر آنها میتوانند چنین کاری را انجام دهند پس من هم میتوانم ). یک مدل مهم و مشخص در زندگی یک نفر میتواند به القا کردن باورهای شخصی که راه وروش زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد کمک کند (پاجاریز، 2002). 3- ترغیب کلامی افراد باورهای خودکارآمدی را به عنوان نتیجه تشویقها وحمایتهای اجتماعی که از دیگران دریافت میکنند ایجاد میکنند وگسترش میدهند. تشویهای اجتماعی و پیشنهادهای کلامی میتوانند به افراد کمک کنند تا تلاش بیشتری به کار ببرند و پشتکار مورد نیاز برای موفقیت را تداوم بخشند و این امر به رشد پیوسته مهارتها و کارآمدی شخصی منجر میشود (پاجاریز،2002) ترغیب کلامی یا قانع سازی کلامی (یعنی اینکه به افراد گفته میشود که آنها توانایی رسیدن به هر چیزی را که میخواهند به آن برسند رادارند) میتواند کارآیی شخص را افزایش دهد. این ممکن است از 4 منبع اطلاعاتیِ رایج تر باشد ومعمولا توسط والدین، معلمان، همسران، دوستان ودرمانگران عمل میشود. برای اینکه قانع سازی کلامی موثر افتد باید واقع بینانه باشد (سید محمدی ،1378) 4- حالتهای فیزیولوژیک شرایط جسمی و عاطفی مانند اضطراب، استرس، انگیزش وشرایط روحی اطلاعاتی را در مورد باورهای خودکارآمدی فراهم میکنند. فشارهای روانی وتنش اغلب به عنوان شاخصهای آمادگی برای شکست تفسیر میشوند. همچنین خلق فرد نیز میتواند تاثیر عمدهای روی باورهای خودکارآمدی داشته باشد. خوشبین وخلق مثبت باورهای خودکارآمدی را افزایش می دهند و ناامیدی و افسردگی باورهای خودکارآمدی را کاهش می دهند (پاجاریز،1977، به نقل از مژدهی، 1381) 2-3-3-9- ویژگی های مدیران کارآمد هر مدیر باید دارای ویژگیهایی باشد که اورا در خور و شایسته رهبری محیط آموزشی گرداند. این توانمندیها که به توانمندیهای رهبری موسوم است فرد را در بین سایر افراد متمایز نموده و او را قابل مراجعه، اعتماد و اطمینان سازد .
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
29-Drogin, Bob and Paul Richter, Obama Faces a Challenge in Defining his Aims in Libya ,Los Angeles Times,march 27,2011. 30-Krasner,Stephen,Sovereignty:Organized Hypocrisy,Princton University Press,1999. 31- Holsti,Kalevi ,Taming the Sovereignty:Institutional Change in International politics,cambridg university press,2004. 32-Jackson ,Robert, The Global Covenant:Human Conduct in a World of State,Oxford University Press,2000. 33-Wheeler, Nicholas,Saving Strangers:Humanitarin Intervention in International Society,Oxford University Press,2000. 34-Weiss, Thomas,Military-Civilian intervention:Humanitarian Crises and Responsibility to Protect,2005. 35-Finnemore,Marta,The Purpose of Intervention:Chenging Beliefs About the Use of Military Force,Cornell University Press,2003. 36-Seybolt, Taylor,Humanitarian Military Operation:Condition for Success and Failure, Oxford University Press,2007. 37-Welsh ,Jennifer, Humanitarian intervention and International Relation, Oxford University Press,2004. 38-Kaldor ,Mary, New and Old Wars:Organized Violence in a Global Era , Stanford University Press,1999. 39-Terry , Fiona ,Condemned to Report? The Paradox of Humanitarian Action ,Cornell University Press,2002. منابع اینترنتی: 1-Lynch, Colum (26 February 2011). “U.N. Votes to Impose Sanction on Gaddafi”. The Washington Post. http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article /2011 /02/26 /AR2011022603386.html. 2-Roth, Richard (18 March 2011). “U.N. Security Council approve no-fly zone in Libya”. CNN. http://edition.cnn.com/2011/WORLD/africa /03/17/libya . civil.war/index.html?hpt=T2. 3-Security Council Creates United Nations Support Mission inLibya.http://www.un.org /news /press/docs/2011/sc10389.doc.htm. 4-United Nations – Security Council Votes Unanimously to End NATO Civilian Protection Mandate in Libya, Following Authorities’ Formal Declaration of Liberation, 27 October 2011.http://www.un.org/news/press /docs/2011/sc10424.doc.htm. 5-“Resolution 2017 (2011) Asks Interim Authorities to Ensure Proper Custody Of Missiles, Other Weapons; States in Region, Appropriate Bodies Called Upon to Help” http://www.un.org/news/press /docs/2011/sc10429.doc.htm. 6-”Jill Dougherty” ,Putin and Medvedev spar over Libya ,”CNN World,March 21 ,2011 http://articles.cnn.com/2011-03-21/world/russia.leaders. libya_1_libya-leadership-prime-minister-valadimir-putin-resolution?-s=PM:WORLD. 7-Jasper Mortimer,”Turkey reluctantly join NATO operation againt Libya” France24, march 24,2011,http://www.franc24.com/en/20110324-turky-allows-nato-comand-libya-military-operation-vote 8-”Turkey Position on the Libya Revolution” http://english.dohainstitute. org/home/details/5ea4b31b-155d-4a9f-8f4d-a5b428135cd5/b748c9b2-b311-4ae4-aa2d-9576874037e5. 9-Interview With Robert E.Hunter,”NATO Decline over Libya”Council on Foreign Relations,April 19,2011
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|