کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




رهبری را در قالب ویژگی های فردی، رفتار، نفوذ بر افراد، الگوهای تعاملی، ارتباطات نقش، اشتغال جایگاه مدیریتی و تصور دیگران در مورد قانونی بودن تاثیر و نفوذ رهبر، تعریف کرده اند (از گلی و قنبری، 1382). اکثر تعاریف بازتاب این فرض است که رهبری متضمن فرایند نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، یک یک شخص برای ساختار دادن به فعالیت ها و ارتباطات در گروه یا سازمان، بر دیگر افراد، نفوذ عمدی اعمال می کند (همان: 25) هاوس[23] و همکاران (1999) تعریف ساده ای از رهبری را پیشنهاد می کنند. به اعتقاد آنان رهبری عبارتند از توانایی نفوذ، برانگیختن و توانا ساختن برای پذیرش نقشی در اثر بخشی سازمان. از دیدگاه تری[24] (1960) رهبری، اعمال نفوذ بر مردم به نحوی که مشتاقانه برای هدف های گروه فعالیت کنند، می باشد. لاک[25] (1991) نیز بیان می دارد که رهبری فرایند ترغیب دیگران به اقدام در جهت هدفی مشترک می باشد (لاک، 1991). رهبری بسته به سلیقه های روش شناختی محققان و مفهوم رهبری برای آنان به شیوه های متفاوتی مطالعه شده است. اکثر تحقیقات رهبری را می توان در یکی از رویکردهای 1-صفات شخصی، 2- رویکرد رفتاری و 3- رویکرد اقتضایی طبقه بندی کرد. یکی از نخستین رویکردهای مطالعاتی در رهبری، رویکرد صفات شخصی است که بر خصوصیات شخصی رهبران تاکید دارد. شالوده این فرض این است که برخی افراد، رهبران ذاتی هستند که از ویژگی های خاصی مانند انرژی خستگی ناپذیر، شهرت نافذ، آینده نگری و… برخوردارند. صدها مطالعه در این رابطه در قرن بیست میلادی و در دهه های سی و چهل انجام شد تا این کیفیت های پیچیده را کشف کند. اما این تلاش تحقیقی انبوه، در یافتن ویژگی هایی که موفقیت در رهبری را تضمین کند، با شکست روبرو شد. یک دلیل این شکست، فقدان توجه به متغیرهای میانجی در زنجیره علت و معلولی بود که نحوه تاثیر ویژگی ها بر نتیجه متاخری چون عملکرد گروه یا پیشرفت رهبر را می توانست توضیح دهد (ازگلی و قنبری، 1382). در دهه 1950، هنگامی که محققان از رویکرد صفات شخصی مایوس شدند، به آنچه که مدیران در عمل انجام می دادند، توجه دقیق تری مبذول داشتند. در بیشتر مطالعات رفتار رهبری در این دوره از پرسشنامه استفاده می شد و بدین وسیله رفتار وظیفه گرا و رابطه گرا اندازه گیری می شد. مطالعات متعددی از جمله مطالعات دانشگاه ایالت اوهایو و تحقیقات میشیگان در این رابطه صورت گرفت. نخستین وظیفه محققین این بود که پرسشنامه هایی را برای زیر دستان تنظیم کنند تا آنان رفتار رهبر یا مدیر خود را توصیف نمایند. تجزیه و تحلیل عاملی پاسخ هایی که به پرسشنامه داده شد، حاکی از آن بود که افراد زیر دست، رفتار سرپرست خود را عمدتاً بر حسب دو بعد یا مقوله محتوایی ادراک می کنند که بعدها مراعات و ساخت دهی نامیده شدند (ازگلی و قنبری، 1382: 76). با بهره گرفتن از این پرسشنامه پژوهش های زیادی انجام شد، ولی نتایج نشان داد که هیچ کدام از سبک ها، بهترین سبک نیست. بزرگترین انتقاد بر چارچوب مراعات/ ساخت دهی مربوط به این حقیقت است که عوامل موقعیتی و تاثیر این عوامل بر اثر بخشی رهبری را در نظر نمی گیرد. (شورینی، 1373: 55). ناکامی پژوهش های رفتاری و فراگیری نگرش سیستمی در مسائل سازمانی، تاثیر عوامل موقعیت یا وضعیت را بیش از پیش مشهود ساخت. در اواخر دهه 1960 توجه بیشتر پژوهش ها به تعیین و شناخت عوامل موقعیتی رهبری معطوف گردید. بیشتر پژوهش ها و نگرش های موقعیتی سعی کردند عواملی که نشان می دهد کدام نوع رهبری در موقعیت داده شده ای اثربخش خواهد بود، را تعیین نمایند. نگرش اقتضایی بر اهمیت عوامل زمینه ای مانند ماهیت کاری که رهبر انجام می دهد، ماهیت محیط خارجی و خصوصیات پیروان تاکید می کند. در مقابل این جریان، در دوره معاصر، جریان دیگری از رهبری به نام تئوری های جامع رهبری (FRLT[26]) پدیدار گشت که معنای معاصر رهبری را توسعه بخشید. FRLT پیوستاری را توضیح می دهد که 3 گروه از رفتارهای خاص رهبری را در بر می گیرد. این سه گروه عبارتند از: رهبری تحولی، رهبری تبادلی و رفتار انفعالی/ اجتنابی (اطهری، 1388). رفتارهای رهبری تحولی، عملکرد افراد را فراتر از استانداردهای مورد انتظار از طریق افزایش تعلق و دلبستگی عاطفی رهبر با پیروان و سایر رهبران، پرورش می دهد (اطهری، 1388). رفتارهای رهبری تحولی سطح انگیزش پیروان خود را ورای ارزش های مبادلاتی ارتقا می دهند و بنابراین پیروان این رهبران به سطوح بالاتری از عملکرد و خود شکوفایی می رسند (برسون، اولیو[27]، 2004). رهبری تحولی در تلاش برای افزایش آگاهی پیروان نسبت به مسائل اخلاقی و تجهیز انرژی و منابع برای اصلاح سازمان به ارزش های اخلاقی پیروان متوسل می شوند (یوکل، 2002). آنها از فرایندهای جمعی یادگیری سازمانی حمایت می کنند، اعتماد دو جانبه ای را بین اعضای سازمان و رهبران به وجود می آورند و نگرش مساعدی نسبت به ریسک کردن و فعال بودن دارند (آراگون و همکاران[28]، 2007). پیروان رهبران تحولی، تعهد بیشتری به اهداف سازمان دارند، به کار سخت مشتاق اند، اعتماد بیشتری به رهبر خود دارند و سطوح بالاتری از تعلق و وابستگی را نشان می دهند(برسون و اولیو[29]، 2004). برخلاف رهبری تحولی، رهبری تبادلی از طریق متوسل شدن به نفع شخصی پیروان، آنان را بر می انگیزند و مبتنی بر روابط مبادله ای است که به وسیله آن پیروی و اجابت پیروان با پاداش های مورد انتظار مبادله می شود (یوکل[30]،2002) . رهبری تبادلی نقش ها، وظایف پیروان و اهداف را به طور واضح و روشن بیان می کند و نتایج عملکرد افراد را با توجه به پاداش های مثبت و منفی ای که دریافت می دارند، ارزیابی و نظارت می نماید (اطهری، 1388). رهبری اجتنابی نیز فقدان رهبری و اجتناب فرد از رهبری را منعکس می کند. تلاشی برای توافق با پیروان و برانگیختن آنان، تنظیم استانداردها و بازخورد دادن به آنها وجود ندارد. (لوینز، ونگیت و گوتسر[31]، 1997). در رهبری اجتنابی رهبر از وظایف و مسئولیت های رهبری اجتناب می کند، تصمیم گیری نمی کند و زمانی که مورد نیاز است، حضور ندارد (نگونی[32]، 2005). رهبری تحولی به نظر می رسد که مفهوم رهبری تحولی و تبادلی ریشه در کار دانتون[33] ، زمانی که رهبری تحولی و تبادلی را برای تفاوت بین رهبران انقلابی و معمولی مقایسه می کرد، داشته باشد؛ اما تحقیق سیستماتیک درباره رهبری تحولی و تبادلی در سازمان های مختلف ریشه در کار برنز[34] (1978) دارد و در نتیجه تحقیقات توصیفی او پیرامون رهبران سیاسی ارائه شد (ازگلی و قنبری 1382: 496). کار اصلی برنز چارچوب محکمی برای تمایز بین رهبری تحولی و تبادلی ایجاد کرد. برنز (1978) بیان می کند که یک ویژگی شاخص که رهبران در آن تفاوت دارند، کاریزما یا جذبه شخصی است. کاریزمابه عنوان قدرت یک رهبر در داشتن بصیرت و بینش نسبت به آینده است. طبق نظر نانوس و بنیس [35](1985) بینش، یک تصویر ذهنی از یک آینده ممکن ومطلوب سازمان است. بینش و بصیرت به هدف مهم یک آینده واقع بینانه، مطمئن و جذاب که بهتر از وضع موجود است، کمک می کند. از طریق بینش آنها قادر به ایجاد سطوح بالایی از انگیزش در میان پیروان و به ویژه ایجاد تعلق عاطفی قوی نسبت به آن هستند. ترکیب یک بصیرت، سطوح بالای انگیزش و تعلق فردی قوی، پیروان را به تلاش بیشتر برای تحقق تغییرات سازمانی یا اجتماعی وا می دارد. اغلب محققان زمانی که بین رهبران تحولی  و تبادلی تمیز قایل می شوند، بصیرت را به عنوان یک عامل مهم در نظر می گیرند. در این صورت بسیاری از محققان کاریزما (و بنابراین بصیرت) را به عنوان یک عنصر مهم از رهبری تحولی تلقی می کنند (بس، 1985؛ نانوس و بنیس، 1985، برنز 1978). برنز (1978) بیان می کند که هر فردی که بصیرت و بینشی از آینده به وجود آورد و این بینش را به ارزش های پیروان پیوند دهد، برای بالا بردن استانداردهای رفتاری پیروان تلاش کند ونهایتاً باعث تغییر در یک جامعه، سازمان یا موسسه شود، می تواند به عنوان یک رهبر تحولی شناخته شود. توانایی رهبر برای ایجاد بصیرتی جذاب از آینده ای ممکن، عنصر اصلی رهبری تحولی است (کگان و دن هارتوگ[36]، 2004) . به عقیده برنز، تنها رهبرانی که ارزش های کافی تعیین می کنند و استانداردهای رفتاری برای افراد بیان می کنند، برای ارزش های مورد نظر تلاش می کنند و تاثیر مثبتی بر افرادی که با آنان زندگی می کنند، دارند باید به عنوان رهبران تحولی در نظر گرفته شوند (هاگس[37]، 1999). برنز (1978) اشاره می کند که بیان این نکته مهم است که همه رهبران تحولی کاریزماتیک هستند، اما تمام رهبران کاریزماتیک، تحولی نیستند. رهبران تحولی به این دلیل کاریزماتیک هستند که قادر به ایجاد بینش نسبت به آینده و ایجاد تعلق عاطفی قوی پیروان نسبت به آن هستند. هر چند این بینش و این روابط با نظام ارزشی پیروان در یک راستا قرار دارد و به آنان کمک می کند تا نیازهایشان را برآورده سازند. رهبران کاریزماتیکی که تحولی نیستند، نمی توانند بینش و تعهد عاطفی نسبت به آن را ایجاد کنند، اما آنان به منظور رسیدن به نیازهای خود تلاش می کنند (هاگس، 1999). بنابراین، برنز (1978) در مطالعه بعدی خود درباره رهبری، دو شکل رهبری را از هم متمایز کرد: رهبری تحولی و رهبری تبادلی. او رهبری تحولی و تبادلی را در انتهای دو سر پیوستار رهبری قرار داد. بر مبنای ایده ای که برنز پیشنهاد داده بود، بس (1985) مفهوم رهبری تحولی و تبادلی را بیشتر توسعه داد. در حالیکه برنز (1978) رفتارهای تحولی و تبادلی را به عنوان دو سر انتهای پیوستار رهبری در نظر گرفته بود (به عنوان اشکال اثر بخش و کمتر اثر بخش رهبری)، بس[38] (1985) یک مفهوم کاملاً متفاوت ارائه داد، یک تئوری دو عاملی رهبری. اشکال تحولی و تبادلی رهبری از نظر او یکدیگر را می ساختند (اولیو و بس، 1988). برای بس (1985) رهبری تحولی و تبادلی دارای دو مفهوم مستقل، اما ابعاد وابسته رهبری بودند. این بدان معنا است که رهبران تحولی و تبادلی را نشان دهند (کگان و هارتوگ،[39] 2004) به عقیده برنز (1978) تمایز اصلی و ویژگی اصلی رهبری تحولی و تبادلی بر فرایندی است که رهبران، پیروان را بر می انگیزند یا اینکه چطور رهبران به ارزش ها و انگیزه های پیروان پاسخ می دهند، است(بس و هاتر، 1988) . رفتارهای رهبری تبادلی خیلی کم باعث تغییر در سازمان می شود. برای اینکه تغییر رخ دهد، سازمان ها به رهبری تحولی نیازمند هستند که تعهد و تلاش زیاد اعضای سازمان که برای تغییر سازمانی مورد نیاز است، را بالا ببرند (لیتوود، تاملینسون[40]، 1996). بس (1985) رهبران تحولی را در عمل متقابل با زیر دستان به منظور ایجاد تغییر سازمانی می دید. پیروان رهبران تحولی در مقایسه با رهبران تبادلی، اطلاعات بیشتری را از رهبر خود می گیرند، علاقه بیشتری به اطلاعات کاری برای تحقق کامل اهداف از خود نشان می دهند. رهبران تحولی بر همسو کردن پیروان با اهداف سازمان تمرکز دارند، در حالی که محیطی را برای یادگیری آنان نیز فراهم می کنند (برسون و اولیو[41]، 2004). این رهبران بر رشد فردی زیر دستان، ارتقای عملکرد آنان، که در واقع منجر به رشد سازمانی می شود، تاکید دارند. در کل رهبران تحولی، در مقایسه با رهبران تبادلی، رضایت و تعهد پیروان (کگانو هارتوگ، 2004) انگیزش و عملکرد آنان (بس و اولیو، 1990) را افزایش می دهند. این رهبران نگرش سازمانی پویا خلق می کنند که دگرگونی هایی را در ارزش های فرهنگی ایجاد می کند که این دگرگونی ها به شکل نوآوری در سازمان منعکس می شود(اوزارلی[42]، 2003). رهبری تحولی یکی از گروه های مدل رهبری است که رهبری را به عنوان یک فرایند یا تعامل اجتماعی تاثیر گذار توصیف می کند؛ و آن فرایندی است که در آن یک فرد یا یک گروه از افراد، رفتار افراد دیگر در یک مجموعه سازمانی را به منظور تحقق اهداف سازمانی تحت تاثیر قرار می دهد (یوکل، 2003) پاول هرسی[43] و کنت بلانچارد[44] رهبری تحولی را چنین تعریف می کنند: فرایند نفوذ آگاهانه در افراد یا گروه برای ایجاد تغییر و تحول در وضع موجود و کارکردهای سازمان به عنوان یک کل و سیستم (هرسی و بلانچارد، 1995). رهبران تحولی از طریق گفتار و کردارشان، کل جامعه را دچار تحول می کنند. نفوذ رهبران تحولی مبتنی بر توانایی هایشان برای الهام بخشی به دیگران از طریق کلمات، گفتگو، بینش و اقدامات آنها می باشد (بزرگ اشرافی، 1387). رهبر تحولی از طریق سیستم ارزش ها و باورهای مشترک اثر گذاری می کند و پیروان را به نگاه نو حتی به مسائل کهنه و تلاش مضاعف در نیل به اهداف وا می دارد (خدامی، 2006). برنز (1978) نیز رهبری تحولی را به عنوان فرایندی که در آن «رهبران و پیروان همدیگر را به سطح بالاتری از اخلاق و انگیزه ترقی می دهند» تعریف می کند. این رهبران سعی می کنند خصوصیات اخلاقی و ایده آل های متعالی مانند آزادگی، عدالت، برابری، صلح و انسانیت را در پیرامون خود متجلی سازند و نه خصوصیات پستی مانند ترس، حرص، حسادت و تنفر. در ارتباط با نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو[45] (1954) این نظریه بر تقویت نیازهای بالاتر پیروان تاکید می ورزد. پیروان از سطح «خودروزمره» به سطح «خود بهتر» ترفیع داده می شوند. در نظر برنز، رهبری تحولی توسط هر کس با هر موقعیت در سازمان قابل پیاده شدن است. در این نوع رهبری، افراد می توانند بر همتایان و مافوق ها مانند زیر دستان، اثر گذاری داشته باشند. از نظر برنز، رهبری یک فرایند است، نه مجموعه ای از فعالیت های مجزا. برنز رهبری را به عنوان «جریانی از پیوندهای تکاملی که در آن رهبران به طور مرتب، پاسخ های معنی دار از سوی پیروان دریافت می دارند و رفتار خود را براساس این واکنش های حمایت گرانه یا مقاومت کننده فرایندی پایان ناپذیر از جریان موافق و مخالف اصلاح می کنند» تعریف می کند. رهبری تحولی را هم می توان به عنوان یک فرایند نفوذ سطح خرد در بین تک تک افراد به شمار آورد و هم به عنوان یک فرایند نفوذ سطح کلان در جهت بسیج قدرت برای تغییر سیستم های اجتماعی و یا اصلاح سازمان ها تلقی کرد (ازگلی و قنبری، 1382: 492). جدول زیر الگوهای رهبری تحولی از دیدگاه صاحبنظران مختلف را نشان می دهد: جدول 1-2 الگوهای رهبری تحولی از دیدگاه صاحبنظران مختلف (اقتباس از ساعتچی و عزیز پور شوبی، 1384)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 04:02:00 ب.ظ ]





لذا باید گفت در حال حاضر منظور از سبب نزدیک، میزان تاثیر آن در نتیجه‌ زیان‌های وارده است که همان سبب واقعی و اصلی است و نزدیکی سبب از حیث زمانی مورد نظر نیست. پس از این حیث، منظور از سبب دور آن عاملی است که میان آن و ضرر وارده رابطه‌ علیت عرفی نباشد. اما ایراد دیگری که بر این نظریه وارد است به مبنای استدلال موافقان آن، برمی­گردد. در بخش مربوط به مفاد و مبانی نظریه گفتیم که طرفداران آن معتقدند: تا هنگامی که آخرین سبب اثر خود را بگذارد همه چیز طبق روال عادی امور طی می‌شود و از لحظه‌ اثرگذاری سبب آخر است که خسارت ایجاد می‌شود و در نتیجه، سبب مؤخر در تاثیر که همان سبب مستقیم و بی­واسطه است را باید مسئول حادثه دانست. در این جا، دو حالت برای اجتماع اسباب وجود دارد: در فرض اول، که به صورت تسلسل اضرار رخ می‌دهد، سبب اول موجب ایجاد ضرر می‌شود که این ضرر هم در مرحله‌ بعد ضررهای دیگر را تحقق می‌بخشد و در فرض دوم، که تعداد اسباب طولی و ضرر واحد رخ می‌دهد، که اسباب، واسطه فی نفسه ضرر نیستند، نظریه مذکور در هر دو حالت مخدوش است. در حالت اول، واضح و روشن است که از لحظه‌ تاثیر اولین سبب، هم اوضاع و روال عادی امور به هم می‌ریزد و ضرری حاصل می‌شود که سلسله وار ضررهای بعدی را ایجاد­می‌کند تا ضرر جنبه‌ نهایی پیدا کند، در حالت دوم هم، هرچند از حیث ظاهری تا قبل از ایجاد خسارت آخر، وضعیت امور و اوضاع و احوال قضیه عادی است و ضرری در کار نیست اما در حقیقت در این حالت نیز شرایط غیرطبیعی است و مقدمات ورود ضرر فراهم­گردیده والا ضرری رخ نمی‌داد. به عبارت دیگر نباید تنها سبب آخر را مسئول دانست بلکه کلیه اسباب ماقبل آن هم در ایجاد خسارت و حادثه دخیل و موثر بوده‌اند لذا، نباید گفت تا قبل از تحقق آخرین ضرر، جریان امور، طبیعی بوده ­است و نباید، مسئولیت را بر سبب نزدیک و مستقیم تحمیل­نمود. انتقاداتی که بر نظریه مذکور وارد گردید مخصوصاً بی­توجهی این نظریه به اسباب ماقبل باعث شد که این نظریه معنی واقعی و متداول خود را در سیستم‌های حقوقی که آن را پذیرفته­بودند از دست بدهد چنان­که اکثر محاکم کشورهایی که از نظام کامن لا پیروی می‌کنند، از میان کلیه اسباب و شرایط دخیل در حادثه، به دنبال سبب واقعی و اصلی در ایجاد خسارت هستند ولو آن علت، متصل به نتیجه هم نباشد.

بند دوم: نظریه‌ سبب متعارف و اصلی[182]

نظریه سبب متعارف و اصلی را در اواخر قرن 19 میلادی برای اولین­بار «فن کریس»[183] فیلسوف و روان­شناس آلمانی مطرح کرده و رویه قضایی آلمان نیز قاطعانه آن را پذیرفته­است.[184] نظریه مذکور در میان کشورهای اروپایی به «فرضیه‌ کامل»[185]، «سبب متناسب»[186] شهرت­داشته و در بین کشورهای عربی به آن «نظریه‌ منتج»، «سبب فعال» و «سبب اقوی» نیز گفته‌اند.[187] همچنین این نظریه را در حقوق ایران «سبب اصلی»، «سبب متعارف»، «سبب مناسب» و «شرایط کافی نتیجه» نامیده‌اند.[188] دیوان کشور آلمان، سوئیس و انگلستان از این نظریه پیروی­کردند و رویه قضایی فرانسه پس از آن که سال‌ها نظریه برابری اسباب و شرایط را پذیرفته بود، هم اکنون به نظریه سبب متعارف و اصلی متمایل گشته ­است.[189] این نظریه همچنین در سال 1904 مورد قبول اغلب حقوق­دانان آلمانی از جمله تراژه[190] قرار گرفته و حتی در رویه‌های قضایی اتریش، هلند و اسکنادیناوی، ژاپن، یونان، پرتغال، مصر و اسپانیا به طور قاطع پذیرفته شده­است.[191]

الف) مفاد و مبانی نظریه

مطابق این نظریه کلیه‌ عواملی که در تحقق ضرر نقش داشته‌اند را نباید جزء اسباب آن شمرد و باید میان اسباب ضرر و شرایطی که تنها زمینه­ساز تاثیر سبب هستند تفاوت قائل شد. بدین نحو که آن دسته  از عواملی که در اثر اوضاع و احوال استثنایی موجب ضرر شده‌اند را نباید در زمره سبب ورود خسارت آورد و آن دسته از عللی را که بر مبنای سیر طبیعی  امور و متعارف باعث ایجاد زیان می‌شوند باید جزء اسباب ضرر محسوب­کرد. لذا هر شخص تنها مسئول جبران زیان‌هایی است که معمولاً و عادتاً از تقصیر او حاصل می‌شود و آن دسته از اسباب که عرفاً منجر به تحقق زیان نشود و فقط به طول اتفاقی سبب ورود خسارت گردند باعث مسئولیت برای او نمی‌شود. نظریه مزبور مبنی بر گزینش اسباب است و معیارهای آن دقیق‌تر و معقول‌تر است. طبق این نظریه باید میان سبب و خسارت یک رابطه‌ متناسب برقرار باشد و برای تشخیص و تمیز این رابطه‌ تناسب باید به معیار «قابل پیش ­بینی بودن حادثه» توجه کرد به عبارت دیگر، مقصر، تنها مسئول حوادثی خواهد بود که از نظر عرف، قابلیت پیش ­بینی داشته و محتمل باشد درجه‌ احتمال نیز هرچه بیشتر باشد، اماره‌ وجود رابطه‌ سببیت میان فعل شخص و ایجاد ضرر قوی‌تر می‌شود.[192] نظریه سبب متعارف و اصلی از میان همه عوامل و شرایطی که هم­زمان با حادثه اتفاق افتادند تنها به عوامل معقول و متعارف نظر دارد و علت حادثه از میان این عناصر آن عنصری است که الزاماً موجد خسارت می‌باشد و سپس در برابر توجه به وقایع خارجی، عنصری از استدلال و عقل را در تعیین سبب ملاک قرار دهد.[193] فن کریس معتقد بود که اثرگذاری اسباب در ایجاد یک حادثه متفاوتند. بعضی تاثیر قوی و بعضی تاثیرشان ضعیف‌تر است لذا منطقی نیست که همه اسباب را یکسان مقایسه­کنیم و مسئول جبران خسارت بدانیم همچنین او می‌گفت: یک قاعده منطقی که برای مسئول شناختن یکی از اسباب بر مبنای تقدم و تأخر بتواند ملاک قرار گیرد وجود ندارد و بهتر است برای ضابطه‌مند کردن این موضوع، اسباب موثر در ایجاد حادثه را به دو بخش تقسیم کرد:

  • اسباب متعارف و اصلی
  • اسباب غیرمتعارف و عارضی

اسباب متعارف آن‌هایی هستند که برطبق روند عادی امور و تجربه زندگی و به طور طبیعی باعث ایجاد خسارت می‌شوند[194] و اسباب غیرمتعارف آن‌هایی هستند که از روی اتفاق و استثنائاً منجر به خسارت می‌گردند[195] به نحوی که عرفاً موجب وقوع زیان نمی‌شوند. او نتیجه گرفت اسباب غیرمتعارف را نباید مسئول جبران خسارت دانست و تنها مسئولیت برعهده اسباب متعارف و اصلی تحمیل می‌شود. چه؛ رابطه سببیت عرفی برای تحقق ضرر میان این اسباب قوی‌تر است و این اسباب مستقلاً و ذاتاً برای ایجاد زیان کفایت می‌کنند. در این نظریه، هدف اصلی شناخت سبب عرفی از میان سایر اسباب است؛ سببی که مبتنی بر ظن است و هر فرد عاقلی به آن توجه می‌کند و این رابطه سببیت عرفی از گسترده­شدن قلمرو مسئولیت مدنی می‌کاهد و سبب را از دیگر اسباب جدا و متمایز می‌کند. برتری نظریه این است که به این حقیقت مسلم توجه کرده­است که نمی‌توان یک ضرر را منسوب به تمامی اسباب و شرایطی که در ایجاد آن نقش داشته‌اند دانست. مطابق مفاد این نظریه آن چه مهم است این است که سبب باید عرفاً یا به حکم منطق در وقوع حادثه آن­چنان موثر باشد که بتوان گفت: علت ایجاد آن سبب بوده ­است، یعنی رابطه سببیت عرفی میان سبب و ضرر وارده برقرار باشد.[196] به ­عنوان مثال، شخصی به علت درگیری با دیگری بر اثر ضربات چاقو به طور سطحی مجروح می‌شود. او را جهت درمان به بیمارستان منتقل می‌کنند و در آن­جا به موجب آتش سوزی فوت می‌کند، در این حادثه برحسب متعارف و سیرعادی امور، نباید جراحت سطحی را علت مرگ دانست اما آتش سوزی را به این علت که فعل شخص، الزاماً موجب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:02:00 ب.ظ ]






1ـ رویکردی که تفکر سیستماتیک و نظام مند را اساس و بنیان سازمان یادگیرنده می‌داند. 2ـ رویکردی که یادگیری و فرآیند آموختن و کسب تجربه را محور سازمان یادگیرنده می‌داند. 3ـ رویکردی که توجه و درک راهبردهای درونی ضروری جهت دست یافتن به قابلیت و توانایی یادگیری را نقطه عطف سازمان یادگیرنده می‌داند. این نظریه بر خلاف نظریات قبلی که بیشتر به جنبه مفهومی و انتزاعی از سازمان یادگیرنده پرداخته‌اند، هفت ویژگی و بعد مهم را به عنوان ابعاد سازمان یادگیرنده بیان می‌کند که تا حدود زیادی به قابلیت سنجش پذیری این نظریه کمک نموده و می‌تواند گام مهمی در تحقیقات سازمانی به شمار آید. بر اساس مطالعات و نظرات مارسیک و واتکینز، ویژگیهای سازمان یادگیرنده عبارتند از: 1ـ یادگیری مستمر: تلاش سازمان برای بوجود آوردن فرصت‌هایی جهت یادگیری ، مستمر و دائم تمامی افراد در درون سازمان. 2ـ بالابردن سطح پژوهش و گفتگو در سازمان: تلاش سازمان برای بوجودآوردن فرهنگ پرسش و پاسخ، دریافت بازخورد و آزمایش تجربیات در سازمان. 3ـ تشویق حس همکاری و یادگیری گروهی: تلاش سازمان برای ایجاد روحیه همکاری، حس همدلی و همراهی افراد در سازمان. 4ـ توانمندسازی کارکنان برای رسیدن به یک بینش جمعی: تلاش سازمان برای دستیابی به یک تفکر و بینش جمعی و گرفتن بازخورد از یکدیگر به  منظور حرکت به  موقعیت مطلوب. 5ـ طراحی و اجرای سیستم‌هایی برای مشارکت افراد در یادگیری: سازمان سیستم‌های خاصی را طراحی و به اجرا می‌گذارد  به منظورتوفیق در دستیابی به نظرات و عقاید افراد و همچنین انتقال اطلاعات و دانش به آنها از قبیل تابلوهای اعلانات الکترونیک، بولتن‌ها، همایش‌های رسمی و غیررسمی و غیره. 6ـ مرتبط بودن سیستم با محیط خود: تلاش سازمان برای رابطه متقابل با محیط داخلی و خارجی تشویق افراد  به داشتن تفکری باز و دید وسیع و اندیشیدن جامع و فراگیر. 7ـ رهبری استراتژیک: تلاش سازمان برای برخورداری رهبران آن از تفکری راهبردی مبنی بر استفاده از فرآیند یادگیری و دانش برای ایجاد تغییرات در سازمان و هدایت آن به سمت بهبود وتوسعه. صاحبان این رویکرد، بیان می‌دارند که هر کدام از ویژگیهای مذکور را می‌توان در سطحی از ساختار سازمان جای داد. باید به خاطر داشت این عوامل در عین منفک بودن ازهم، رابطه‌ای تنگاتنگ و متعامل با هم دارند. به علاوه، مؤلفه‌های 1و2 در سطح فردی، مؤلفه 3 در سطح گروهی و مؤلفه‌های 4 ،5 ،6 و7 در سطح سازمانی جای خواهند گرفت (به نقل از سبحانی نژاد و همکاران، 1385).

2-10-6- آرجریس و شون

آرجریس و شون (1996) معتقدند که نظریه سازمان یادگیرنده اساساً با تکمیل نظریه‌های مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی شکل گرفته است و در این راستا، آنها برای یادگیری گروهی و سازمانی سه شکل را ترسیم می کنند: الف: یادگیری تک حلقه‌ای که از طریق تغییر در کارها سعی در حل مشکلات موجود و رفع عدم تطابق و هماهنگی کارها و نتایج آنها به صورت ساده دارد. این نوع یادگیری از مشکلات بنیادین چشم‌پوشی کرده و اهداف، استراتژیها و ارزش‌ها را تصحیح نموده و سعی در حفظ وضع موجود سازمان و مخصوصا فرایندهای یادگیری می کند. در نهایت، افراد و سازمانها یاد می‌گیرند که چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده را حفظ و یا شرایط خود را با این وضعیت تطبیق دهند. ب : یادگیری دوحلقه‌ای که در این نوع یادگیری، افراد علاوه بر کشف و اصلاح خطاها، هنجارها، فرایندها، سیاستها و اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصلاح آنها می‌پردازند. این نوع یادگیری نه تنها واقعیتهای قابل مشاهده بلکه علت آنها و حقایق در پس آنها را نیز مورد کنکاش قرار می‌دهد. ج: یادگیری سه‌حلقه‌ای که این نوع یادگیری را می‌توان، یادگیری نحوه یادگرفتن نامید. در واقع این نوع یادگیری در ارتباط با توسعه ظرفیت سازمان برای حل مشکلات، طراحی مجدد سیاستها، ساختارها، سیستم ها و فنون در مواجهه با تغییر مداوم فرضها پیرامون خود و محیط قرار داشته و قادر است که در سیستم های سنتی ریشه دوانده و آنها را دستخوش تغیرات مورد نظر سازد. این نوع یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که سازمانها به خوبی یاد بگیرند، چگونه یادگیری تک‌حلقه‌ای و دوحلقه‌ای را اجرا کنند(آرجریس و شون، 1996).

2-10-7- مامفورد

مامفورد (1997) مشاهده نمود که مفهوم سازمان یادگیرنده حامل بحث‌های گسترده و جامعی است. او دریافت که بیشتر متخصصان منابع  انسانی این نظریه را مغتنم می‌شمارند و حاضرند همگان را متقاعد کنند که در پشت پرده نتایج مطلوبی برای آنها وجود دارد. مامفورد به بررسی ماهیت سازمان یادگیرنده پرداخته و تبیین می‌کند که چگونه از طریق ایجاد محیطی که در آن کارکردها و رفتارهای موجود در جهت توسعه مستمر، کاملاً ترغیب شده اند، می توان به نتایج چشمگیری رسید. به زعم مامفورد مزایای ایجاد سازمان یادگیرنده را می توان شامل این موراد دانست:

ggnews-author-wrapper clearfix">
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:01:00 ب.ظ ]





 

  • ایجاد بسترهای لازم جهت شرکت بیمارستان ها در جوایز کیفی
  • امکان مقایسه با سایر سازمان های پیشرو و مشخص کردن جایگاه سازمان در سطوح مختلف بخشی،ملی،بین المللی
  • کاربردهای مدل تعالی سازمانی
  • رشد و ارتقای سطح یک سازمان در تمامی ابعاد
  • کسب رضایتمندی کلیه ذینفعان
  • ایجاد تعادل بین خواسته ها و انتظارات کلیه ذینفعان
  • تضمین موفقیت سازمان در بلند مدت(کارلومارو و همکاران،2006: 103).

  2-3-5- جایگاه EFQM در فرآیند مدیریت مدیریت به معنای فرآیند استفاده بهینه از منابع در جهت تحقق اهداف، اینک به یک رکن بی‌بدیل و غیر قابل انکار در عرصه اجتماع و اقتصاد حتی سیاست و فرهنگ تبدیل شده است. مدیریت در دو سده اخیر جایگاه خود را به‌صورت تصاعد هندسی رو به ارتفاء یافته است. از قرن نوزده به بعد که مدیریت وارد نظام‌های آکادمیک و سیستم‌های آموزشی شد، بحث‌های جدی و مفصلی پیرامون تعریف مدیریت میان اندیشمندان رشته‌های مختلف درگرفت. اما مرور زمان و اهمیت نقش این اصل مهم در عرصه‌های اجتماع – به‌ویژه حوزه اقتصاد – و تولد نظریه‌های جدید، مقام رفیعی به مدیریت داد تا جائی که امروزه، مدیریت را کلیدی‌تر و مهمتر از عامل پول و منابع اولیه در فرآیند اقتصاد تلقی می‌کنند. زمانی بر سر علم یا هنر بودن مدیریت، جدل‌ها در گرفت. گروهی بر این باور بودند که مدیریت، فقط هنر است و بر این ادعای خود شواهد تاریخی بسیار در خلق تمدن‌ها ارائه کرده‌اند، که البته هیچ‌کدام دلیلی بر حذف آموزش در چنین فرآیندی به حساب نیامده‌اند. گروهی نیز با تبیین اصول و مبانی فراگیر و جهان شمول، مدیریت را دانش تلقی کردند. دانشی که دارای مبانی تئوریک و اصول و بنیان‌های ثابت و تعریف شده و فنون و رویه‌های مشخص اجرائی است. اینک پس از حدود یک قرن مجادله غالب محققان و اندیشمندان این عرصه، مدیریت، را هم علم و هم هنر می‌دانند و بر این مسئله تأکید دارند که وجود توانمندی‌های ذاتی و غیر اکتسابی در افراد مدیر، شرط لازم است اما هرگز در دنیای پیچیده و در حال تغییر کافی به‌نظر نمی‌رسد. لذا بخش مهم مهارت‌های مدیران از طریق کسب دانش و اطلاعات فنی مدیریت بدست می‌آید و لذا در جواب آنهائی که موفقیت مدیران مدیریت نخوانده را دلیلی بر هنر بودن مدیریت تلقی می‌کنند باید گفت چنین مدیرانی – اگر واقعاً وجود داشته باشند – در صورت دسترسی به دانش مدیریتی قطعاً به موفقیت‌های چند برابر دست می‌یابند. علاوه بر چالش پیرامون علم و هنر بودن مدیریت، در یک مقطع، دانش و فن بودن مدیریت نیز به چالش کشیده شد و نیز علم یا فلسفه بودن آن. برخی نیز مستقل بودن مدیریت به‌عنوان یک دانش را مورد تردید قرار دادند. اما اکنون پس از گذشت چندین دهه بحث و گفتگو و تردید و پاسخگوئی، غالب صاحب نظران این عرصه به این قناعت رسیده‌اند که مدیریت یک دانش واسطه‌ای است و به لحاظ گستردگی حوزه کار مدیریت که – تقریباً – همه عرصه‌های حیات آدمی را در بر می‌گیرد از یافته‌های تمام علوم بشری نیز بهره می‌گیرد. مدیریت از سوئی ریشه در بحث‌های فلسفی دارد و از سوئی به علوم سیاسی، اقتصادی، آماری و ریاضی و نیز جامعه‌شناسی و روانشناسی وابسته است. لذا پذیرش اینکه مدیریت یک دانش بین رشته‌ای است قابل دفاع به‌نظر می‌رسد. در بازنگری پیشینه تولد دانش مدیریت در دو سده اخیر طی شدن یک مسیر رو به کمال به خوبی خود را نشان می‌دهد. از نظریه‌های ماکس وبر، هنری فایول و تیلور که به‌عنوان پایه‌گذاران مدیریت کلاسیک اشتهار دارند تا نظریه روابط انسانی و سرانجام نظریه‌های نوین مدیریتی شامل رویکرد سیستمی و اقتضائی، همه نشانگر حرکت در یک مسیر رو به تکامل است. این حرکت همچنان ادامه یافته است و در حوزه‌های مختلف به شیوه فنی‌تر و متمایز، الگوها و رویه‌های جدیدی را به عالم مدیریت عرضه می‌کند(رضائیان، 1386: 3-6). از آنجا که در همین مسیر، مدیریت در رشته‌ەای دولتی، صنعتی، مالی، بازرگانی، بیمه، و… توسعه پیدا کرده است، متناسب با هر یک از این عرصه‌ها، رویکردها و تکنیک‌های مختلفی ارائه شده که هر کدام در جای خود حائز اهمیت هستند. این نظریات و فنون جدید براساس اهمیتی که برای مؤسسین آن داشته‌اند از یک زاویه و رد یک بخش خاصی از مدیریت، پدید آمده و کوشش کرده‌اند آن امور را به‌صورت تخصصی‌تر مورد توجه قرار دهند. برخی در عرصه برنامه‌ریزی، تحول ساختار سازمانی، دسته‌ای در زمینه فرآیندها و نیز بعضی در حوزه منابع انسانی و رفتار سازمانی ارائه طریق داده‌اند. از جمله فنونی که در دو دهه اخیر از اروپا آغاز شد و در سال‌های اخیر هم در عرصه مدیریت کشور موضوعیت یافته است مدل تعالی سازمانی است این مدل، برخلاف تصور برخی که آن را جایگزین همه تئوری‌ها و فنون مدیریتی کرده‌اند صرفاً یک تکنیک برای ارزیابی عمل‌کرد سازمان‌هاست .مدل کیفیت سرآمدی اروپا در فرآیند مدیریت و در مرحله نظارت جای دارد. موقعیت این مدل در سیستم مدیریت به‌شرح زیر نشان داده شده است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، مدیریت به‌عنوان یک سیستم دارای ابعاد، ارکان و فرآیند پیچیده‌ای است که مدل سرآمدی سازمانی در مرحله کنترل قرار دارد. قابل توجه است که به یاد داشته باشیم کنترل نیز همانند سایر ابعاد سیستم مدیریت از زمانی که در نظریه کلاسیک‌ها از سوی هنری فایول ودیگر پایه‌گذاران مدیریت مطرح شد به مرور مسیر رو به کمال پیموده است. اما کلیات موضوع تغییر خاصی نکرده است. در ابتدا کنترل به‌عنوان فرآیند تعیین یا شناخت اهداف شاخص‌ها، بررسی وضعیت موجود، مقایسه آن با اهداف و شاخص‌ها، شناسائی نواقص و ارائه راه ‌حل برای جبران نواقص و اصلاح مستمر بوده است. در این تعریف مراحل کنترل نز به نحوی بیان شده است. براساس آنچه از مدل کیفیت سرآمدی اروپا استنباط می‌شود، مراحل آن همانند مراحل اولیه کنترل است. در این مدل نقاط قوت و ضعف شناسائی و نقاط قابل بهبود جهت اطلاع معرفی می‌شوند. با توجه به چنین تشابهی، در می‌یابیم که مدل تعالی سازمانی در مقطع کنونی یکی از پیشرفته‌ترین روش‌های کنترل و ارزیابی عمل‌کرد مدلی در سازمان‌ها، درک مفاهیم مدیریتی و آشنائی با سایر نظریات، مدل‌ها مورد بی‌توجهی قرار گرفته و منابع انسانی، اعم از مدیران و کارکنان اعتنائی به آن ندارند و سازمان در اجراء اصول، روش‌ها و فنون مدیریتی ناموفق بوده است، اجراء مدل تعالی سازمانی هرگز نمی‌تواند جایگزین آنها شود مدل تعالی سازمانی صرفاً تصویری از سازمان را در اختیار قرار می‌دهد و در مقایسه سازمان‌های مشابه، مرتبه و مقام سازمان مورد مطالعه را نشان می‌دهد. در هر حال به منظور اجراء موفقیت‌آمیز مدل تعالی سازمانی در سازمان‌ها و شرکت‌ها توصیه می‌شود قبل از دوره‌های آموزشی مربوط به EFQM،دوره‌های آشنائی با اصول و مبانی مدیریت. اجراء و برای پیاده‌سازی مدل سرآمدی سازمانی زمینه‌سازی شود.(گرامی و علیزاده، 1384: 125). 2-3-5-1- مأموریت EFQM چیست؟ به استناد ماهیت، فرآیند اهداف و ویژگی‌های EFQM می‌توان دریافت که این تکنیک، یک تکنیک مدیریتی و مربوط به حوزه کنترل و ارزیابی در سازمان است. به‌منظور اثبات این مدعا، آشنائی با کنترل، تعریف و فرایند آن و نیز EFQM ضرورت می‌یابد. در تئوری‌های مدیریت از دوره کلاسیک‌ها تاکنون، کنترل به‌عنوان، یکی از مراحل و یا اصول مدیریت، تعریف شده است. در نظریه مدیریت، تعریف شده که مدیریت را شامل: برنامه‌ریزی: سازماندهی، کارگزیین، هدایت، هماهنگی، گزارش‌دهی و بودجه می‌داند، گزارش دهی و بودجه در حوزه کنترل جای گرفتتند. بعدها هنری فایول، در اصول چهارده‌گانه خود، کنترل را بخشی از مدیریت معرفی کرد. اینک در میان صاحب‌نظران دانش مدیریت، کنترل یک اصل، یک مرحله و یا یک وظیفه مهم مدیریتی شمرده می‌شود. برخی اصول مدیریت را در پنج اصل برنامه‌ریزی، سازماندهی، تأمین منابع، هدایت و کنترل خلاصه می‌کنند. عده‌ای همان اصول را تحت عنوان فرآیند مدیریت و گروهی نیز به‌عنوان وظایف آن می‌شناسند.در هر حال با فرض پذیرش هر کداماز این نظریات، کنترل آخرین گام در فرآیند مدیریت به‌حساب می‌آید. در دهه‌های اخیر نیز آقای دمینگ در چرخه معروف خود که به‌نام چرخه دمینگ شناخته می‌شود، کنترل را تحت عنوان بررسی یا کنترل معرفی کرده است، کنترل تقریباً از سوی چه کسانی که آن را به‌نام کنترل، چک، بررسی یا ارزیابی نامیده‌اند به‌عنوان شناخت وضع موجود، مقایسه آن با اهداف و شاخص‌ها، درک کمبودها و عقب‌ماندگی‌ها و اصلاح آن تعریف شده است. براساس این تعریف، فرآیند کنترل عبارت است از:

  1. شناخت یا تعیین اهداف و شاخص‌ها
  2. شناخت وضع موجود
  3. مقایسه وضع موجود با اهداف و شاخص‌ها
  4. درک نواقص، کمبودها و عقب‌ماندگی‌ها
  5. تلاش برای اصلاح

این پروسه همچنان در فرآیند مدیریت به‌صورت مستمر ادامه خواهد داشت و این همان اصلی است که در نظریات، مدل‌ها و تکنیک‌های جدید مدیریتی به‌نام بهبود مستمر شناخته شده است. حال اگر به مدل تعالی سازمانی ایفا می‌کند، نقش کنترل، ارزیابی و اصلاح مستمر است. براساس تعریف بانیان مدل سرآمدی، یعنی الگوی تعالی بنیاد اروپائی مدیریت کیفیت نه عنصر اصلی وجود دارد که پنج مورد آن توانمندساز (رهبری، استراتژی، کارکنان و منابع) و چهار مورد آن شامل نتایج (کارکنان، مشتریان، جامعه و نتایج کلیدی عمل‌کرد) است. که اگر دقیقاً در این عناصر نگریسته شود و به فرآیند اعمال این مدل توجه شود، ماهیتا همان پروسه PDCA و یا فرآیند کنترل است که بیشتر تعریف کردیم. در مدل سرآمدی اروپا (EFQM) تکنیک‌های متنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرند که همگی، ماهیتاً نقش کنترلی ایفا می‌کنند . در منطق رادار، ابتدا نتایج حول محورهای روند، اهداف، مقایسه و علت‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، سپس رویکرد، به‌کارگیری و ارزیابی و بازنگری. و این تقریباً همان چرخه دمینگ و فرآیند خودارزیابی است. در مورد فرآیند خودار زیابی هم به‌همین صورت. مراحل خودارزیابی از ایجاد و تعهد به خودارزیابی شروع و با برنامه‌ریزی یا تعیین گروه، برگزاری ارتباط و هدایت آنها تدوام یافته و با تعیین برنامه‌های عملیاتی و اجراء برنامه‌ها و سرانجام بازبینی، خاتمه می‌یابد و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت. حال اگر فرآیند این سه تکنیک مهم را با فرآیند کنترل در مدیریت مقایسه کنیم در خواهیم یافت که همه آن مدل‌ها و تکنیک‌ها در حوزه کنترل قرار دارند. لذا می‌توان نتیجه گرفت که در مدل سرآمدی سازمان به استناد‌الگوی اروپائی آن،سازمان‌ها با ارزیابی خود (کنترل خود) ضمن اخذ باز خور مناسب و شناسائی نقاط قوت و ضعف، راه‌های بهبود و اصلاح (شناسائی نقاط قابل بهبود) مستمر را ارائه خواهند داد. این چرخه در مطالعات مدیرتی همانند فرآیند دمینگ یک اقدام کنترلی و بهبود مستمر تلقی می‌شود. بنابراین باید گفت: مأموریت EFOM براساس شناخت وضع موجود سازمان و مقایسه آن با اهداف، شاخص و استانداردهای عمل‌کرد، بهبود مستمر عمل‌کرد سازمان است(هدایتی، 1387: 46). 2-3-6-اطلاعات و دانش و مدل تعالی سازمانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:01:00 ب.ظ ]





هیل[96] (2008) معتقد است مفهوم رهبری خدمت­گزار مدل­های سنتی مدیریت را کاملاً واژگون کرده و موجب تغییر در فلسفه مدیریت و رهبری شده است. رهبر خدمت­گزار کسی است که بیشترین تاکیدش بر روی پیروان خوب است نه علاقه­های آنان. آن­ها تلاش می­ کنند پیروان خود را رشد دهند و کارکنان را توانمند کنند به جای اینکه از قدرت برای سلطه و نفوذ روی آنها استفاده کنند. لیف[97] (2003) معتقد است که پیروان چنین رهبرانی نیز خودشان رهبران خدمتگزاری خواهند شد (یوکل[98]، 2006). رهبران خدمت­گزار ابتدا به نیازهای دیگران توجه می­ کنند و سپس نیازهای خود را برآورده می­سازند (اندرسون[99]، 2009). در دنیای کنونی که آن را عصر پسانوگرایی یا پست­مدرن می­نامند ویژگی­های رهبری بسیار متفاوت است و سبک رهبری خدمت گزار در کانون فعالیت­ها قرار می­گیرد، زیرا مدیر خدماتی را به کارکنان ارائه می­ کند که آن­ها به نوبه خود خدماتی را نیز به مشتریان ارائه می­ کنند (دفت، 1389). پترسون[100] (2003) تئوری کارکردی در زمینه رهبری خدمت­گزار را ارائه کرد. وی در این تئوری با تعریف ارزش­های رهبری خدمت­گزار زمینه­ساز تحقیقات بسیاری شد. از نظر او تئوری­های کلاسیک در زمینه رهبری مانند رهبری تحولی و رهبری تبادلی به اندازه کافی به توصیف ارزش­ها نپرداخته­اند. به عقیده او، رهبری خدمت­گزار مدل بست­یافته رهبری تحولی است (فارمر[101]، 2009). رهبری خدمت­گزار الگویی نمونه برای پیروان خود و دیگر افراد هستند. آنان پیروان خود را مشتاقانه تشویق می­ کنند تا برای تغییر موقعیت فعلی بکوشند. رهبران خدمت­گزار، روابط بسیار عمیق و محکمی با کارکنان دارند و به خوبی آن­ها را یاری می رسانند تا استعدادهای بالقوه خود را کشف کنند (راو[102]، 2005). 3- نظریه رهبری کاریزماتیک رهبر کاریزماتیک، با اعتقادات و رفتار منحصر بفرد خود تاثیرات اجتماعی عمیق و گسترده­ای بر دیگران می­گذارد (سیرانیان و بلای[103]، 2008). کاریزماتیک بودن از ارزش­ها، رفتار و ویژگی­های فردی رهبر، ویژگی پیروان، بافت و برخی عوامل دیگر، نشأت می­گیرد. تمایلات رهبر کاریزماتیک شامل ایجاد انگیزه برای عملکرد جمعی و تفسیر است و رفتار او به گونه­ای است که در نهایت به الگویی برای پیروان خود تبدیل می­شود  هر چند بیشتر صاحب­نظران معتقدند این نوع رهبری زیر مجموعه رهبری تحولی می­باشد، اما در پژوهش به دلیل ویژگی­های خاص رهبری تحولی و تفکیک موضوعی به منظور آگاهی خواننده به طور جدا به بررسی این نوع رهبری پرداخته شد. (ساسیک[104]، 2005) بس (1985) سه محور رهبری کاریزماتیک و الهام بخش، انسان­گرایی و بر انگیختگی هوشمندانه را برای رهبری تحولی معرفی می­ کنند (رابینز، 2005). رهبری کاریزماتیک صفتی است مبتنی بر درک پیروان از رفتارهای رهبر (ماهار و ماهار[105]، 2003) به عبارتی کاریزما بودن یک صفت فردی، که در نتیجه رفتارهای رهبر به­وجود می آید. شکل­ گیری این نوع رهبری منوط به محیط­های اجتماعی نیست، بلکه در طول تاریخ نمونه هایی از به­وجود آمدن این نوع از رهبری در محیط­های صنعتی و تجاری نیز ذکر شده است. در مورد عوامل ظهور رهبری کاریزماتیک دو دیدگاه وجود دارد که عبارتند از : شرایط اجتماعی و تاریخی و پویایی­های بین رهبر و پیرو (راچ[106]، 2001) که در این پژوهش به دلیل اطاله کلام و نبود عاملی برای بررسی، ضرورت تشریح آن احساس نمی­ شود. 4- نظریه رهبری معنوی[107] رهبری معنوی شامل ارزش­ها عقاید و رفتارهایی است که به­طور داتی به خود فرد و دیگران انگیزه می­دهد (براون و ترینو[108]، 2006). اساس این نظریه، هوش معنوی است و از اصلی­ترین عناصر آن، عشق است (گارسیا-مورالز، ریچ، هورتادو و ناریا[109] ، 2008). همچنین افراد با رهبری معنوی، به عضویت، تعهد و فرهنگی توفیق می­یابند که نوعی بقای معنوی برای آنان به همراه دارد. در واقع رهبری معنوی غایت ایمان، اخلاق و رویکردهای رهبری مبتنی بر ارزش­ها است (تور و اوفوری[110]، 2007). به بیان دیگر، می­توان رهبری معنوی را این چنین توصیف کرد که رهبری معنوی زمانی رخ می­دهد که فرد در موقعیت رهبر مظهر ارزش­های معنوی همانند صداقت، راستگویی، قابلیت اعتماد و تحسین شده باشد (گارسیا- مورالز و دیگران، 2008). 5- نظریه رهبری اصیل[111] نظریه رهبری اصیل برای نخستین بار از سوی مؤسسه رهبری گالوپ[112] (2004) از دانشگاه نبراسکا- لینکولن مطرح شد. تمایز اصلی این نظریه با دیگر نظریه­ های اخیر در زمینه رهبری این است که تئوری رهبری اصیل کلی­تر است و بر سازه ریشه­ای تمرکز دارد. منظور از سازه­ی ریشه­ای پایه­ای است که رهبری مثبت را  شکل می­دهد (اوولیو و گاردنر[113]،  2005: 328). تئوری رهبری اصیل، بر خود کنترلی (خودنظمی) و خود آگاهی رهبر و پیروان، سرمایه مثبت روان شناسی و نقش تعدیل گر مثبت سازمانی تمرکز دارد (اسپارو[114]، 2005). رهبری اصیل الزاماً تحولی نیست. رهبری اصیل در بیشتر موارد منظور خود را با عمل، نه با حرف و در قالب اصول، ارزش­ها و اخلاقیات به دیگران منتقل می­ کند (فرای، لوکوم و جان[115]،2008)، در حالی که به­طور مثال رهبر کاریزماتیک، با سخنوری و لفاظی به دنبال تاثیرگذاری و متقاعد کردن دیگران است (براون و ترینو، 2006). البته نظریه­ های رهبری معنوی و خدمت­­گزار نیز هرچند آشکارا یا به اشاره نقش خود کنترلی و خود­آگاهی رهبری را همانند نظریه رهبری اصیل عنوان می­ کنند، ولی در سطح مباحث نظری باقی مانده­اند و پشتوانه پژوهش­های میدانی ندارند. همچنین نقش بافت سازمانی را نادیده می­گیرند (اوولیو و دیگران، 2004). 6- مبانی اسلامی و خلق تئوری رهبری اثربخش دیدگاه اسلام درباره انسان و به­طور خاص رهبری، می ­تواند در تقابل با دیدگاه­های برخاسته از ذهنیات بشری قرار گیرد. اسلام نسبت به انسان و ماهیت او و راه سعادت و رهبری نظر خاصی دارد. اسلام راه دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی را دوری از هوای نفسانی، تقوا و اطاعت از خداوند به عبارت دیگر دستیابی به صفات متعالی می­داند. از نظر اسلام صفاتی چون کرامت، بزرگواری، عدالت و شجاعت معنای خاصی دارند که انسان آن­ها را تعریف و تحدید کرده است. این صفات با تعالیم اسلام درک می­شود و فرد مسلمان زمانی مطمئن می­شود  این صفات را در خود به کمال رسانده است که آنچه حاصل کرده است، با آنچه قرآن و سنت توصیف و تبیین کرده، برابر باشد. بنابراین، از دیدگاه اسلام، انسان کامل انسانی است که صفات و ویژگی­های درونی خویش را با تعالیم و رهنمودهای قرآن و سنت به کمال برساند و اسلام به این انسان اجازه رهبری و ولایت می­دهد. از این­رو، رهبر، یک انسان بالغ، عاقل و پیش­رو است. پس از دیدگاه اسلام خلق رهبری اثربخش می­بایست با ویژگی­های فوق همراه باشد و گرنه رهبری اثربخش به­وجود نمی­آید (کمپانی، 1380). 7- رهبری تحولی تغییر و دگرگونی با شتاب از ویژگی‌های این هزاره است. باید پذیرفت که زندگی و زندگی‌کردن، با تحول معنی پیدا می‌کند. بدون تحول، زندگی عملاً متوقف می­شود. در بسیاری اوقات روحیه محافظه‌کاری و ترس از عواملی که حتی کاملاً برای انسان­ها شناخته شده نیستند، آنها را ناگزیر می‌سازد که به سکون و سکوت و حتی انهدام، تسلیم شوند. در دنیای کسب‌ وکار، محافظه‌کاران و جویندگان حاشیه‌ی امن، در حقیقت در پی انهدام خود و کسب‌ و کارشان هستند که در این میان رهبران تحولی تا حدودی می­توانند محیط­های به وجود آمده­ی این چنینی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:00:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم