روزنامه، مقررات |
دانلود یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته مدیریت دانلود رایگان متن کامل یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته حقوق دانلود رایگان یک نمونه فایل متن کامل پایان نامه ارشد رشته روانشناسی ب- نفی مردم سالاری به مثابه یک جهان بینی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،برمبنای جهان بینی و فقه اسلامی،مردم سالاری را به منزله یک جهان بینی خاص نپذیرفته است. به بیان روشن تر؛ گر چه طبق اصول متعددی که برخی از آنها ذکر شد رأی مردم در انتخاب اصل نظام سیاسی20، اداره امور کشور و گزینش همه صاحب منصبان نقش اصلی را ایفا می کند ، امّا این امر نه از آن باب است که قانون اساسی برای دین و احکام الهی نقشی در زندگی اجتماعی انسانها قائل نیست. در جمهوری اسلامی ایران،”میزان رأی ملت است” امّا نه به دلیل نادیده گرفتن احکام و مقررات الهی،بلکه به آن دلیل که میزان بودن رأی ملت هم دقیقاً خواست دینی و یکی از احکام و مقررات الهی است و به همین جهت، هم مردم و هم نمایندگان آنان، مکلفند در استفاده از این “حق” خود،حدود و تکالیف الهی را مراعات کنند.برای مثال “تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است” (اصل107)امّا آنان در این انتخاب خود نباید از “شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصدونهم” که برگرفته از احکام فقهی است تجاوز کنند( اصل107). همچنین “مجلس شورای اسلامی نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور…مغایرت داشته باشد.” (اصل 72)و موازین اسلامی “بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.”(اصل 4) حتی رئیس جمهور نیز که “با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود”(اصل114) ،بدون آنکه رهبری اقدام به “امضای حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم”(اصل 110،بند9) کند،رسمیت نیافته و از مشروعیت دینی و در نتیجه قانونی برای شروع بکار برخوردار نیست21 ؛ چرا که طبق موازین دینی”رهبر منتخب خبرگان ،ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت.”(اصل107) پذیرش مردم سالاری به مثابه یک روش و عدم پذیرش آن به مثابه یک نگرش ناشی از همان تحلیلی است که از سیر تفکر غرب به سوی دموکراسی ارائه شد.دیدیم که مردم سالاری در آن سامان هنگامی مطرح شد که نفی دین در عرصه حکومت و سیاست پذیرفته شده بود.آنان با این پیش فرض که خدا و احکام او حاکمیتی بر سرنوشت اجتماعی انسان ندارند نتیجه گرفتند که بهترین فلسفه و شیوه اداره امور جامعه مبنا قرار گرفتن رأی مردم است.این گفته درست را نمی توان منکر شد که: “تفاوت عمده نگرش اسلامی با دموکراسی در همین نقطه است که حاکمیت اصالتاً از آنِ کیست.دموکراسی می گوید از آنِ خود انسان است و اسلام می گوید از آنِ خدا است. دموکراسی می گوید هیچ کس حتی خدا حق حاکمیت و تعیین تکلیف برای انسان ها را ندارد تا چه رسد به پیامبر و امام معصوم و ولیّ فقیه.فقط آن گاه کسی غیر از خود انسان حق حاکمیت بر او را پیدا می کند که انسان خود به او این حق را بدهد…تا مردم با رأی خود به کسی اجازه حکومت ندهند هیچ کس صلاحیت حکومت و حق حاکمیت بر آنها را ندارند؛نه خدا،نه پیامبر،نه امام معصوم،نه ولیّ فقیه و نه هیچ کس دیگر”(مصباح یزدی، 13 ،ص314) طبیعی است که چنین دیدگاهی نمی تواند مورد قبول کسانی باشد که با تأسیس “اصل عدم ولایت” و بر اساس دلایل عقلی و شرعی به این نتیجه قطعی می رسند که جز ذات مقدس باری تعالی هیچ کس اصالتاً حق حکمرانی بر دیگران را ندارد(نراقی،1375،ص529)؛حتی پیامبران و فرستادگان او. پیامد چنین باوری آن است که هر حکومت مشروعی منوط به جعل و نصب الهی است و مقررات حاکم بر زندگی اجتماعی و شیوه اداره جامعه را نیز “وحی الهی” بنیان می نهند ؛ گر چه به هنگام سکوت و اذن شارع ،خواست مردم و نمایندگان آنان می تواند راهگشا باشد.(صدر، 1421،ص19) قانون اساسی نیز از آن جهت که بر همین اندیشه استوار است، قهراً نمی تواند برای رأی مردم حاکمیت مطلق قائل شود. طبق اصل دوم : “جمهوری اسلامی ،نظامی است بر پایه ایمان به: 1- خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او. 2-وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین. 3-معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا. 4-عدل خدا در خلقت و تشریع. 5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام. 6 – کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا…” اصل پنجاه و ششم نیز که از حق حاکمیت ملت سخن می گوید ، قبل از هر چیز تأکید می کند که “حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است..” آیا با این وصف باز هم می توان گفت که طبق قانون اساسی آرای عمومی منشأ مشروعیت و حقانیت حکومت است و بدون هیچ قیدی بر همه چیز مقدم است؟! یادداشت ها: * استادیار و رییس دانشکده معارف اسلامی و حقوق دانشگاه امام صادق u 1- فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که به فارسی آن را شیرگیر ترجمه کرده اند ، می گویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درنده ای روبرو می شوند(مثلاً وقتی خرگوش با شیر مواجه می شود) حالت استسباع پیدا می کند یعنی اراده فرار از آنها سلب می شود. … در مورد جوامع نیز همین وضع برقرار است. گاهی افراد ملت ها در مقابل افراد ملل دیگر حالت خود باختگی و استسباع پیدا می کنند… ” پیرامون انقلاب اسلامی ، چاپ دوم، ص120 2 – عبدالکریم سروش، روزنامه صبح امروز ، شهریور 78.این روزنامه در تاریخ 12/8/78 مقاله ای را ترجمه و بدون نقد منتشر کرد که در آن آمده است:((دامنه تساهل، امور جنسی و هم جنس بازی را نیز فرا می گیرد.این امور مردود است امّا نباید ممنوع باشد.))
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1398-12-12] [ 11:56:00 ب.ظ ]
|