4- فرهنگ پدیده ای ذهنی و تصویری است: عادتهای گروهی که فرهنگ از آنها پدید می آید تا اندازه زیادی به صورت هنجارها یا الگوهای رفتاری آرمانی، ذهنی می شوند یا در کلام می آیند (روح الامینی، 1372، 7). 5- فرهنگ آموختنی است: فرهنگ خصوصیتی غریزی یا ذاتی نیست و نمی توان آن را از راه زیستی به دیگران منتقل کرد. فرهنگ، نظامی از گرایش هایی است که انسانها در طول زندگی به آموختن آنها می پردازند (طوسی، 1372، 6 ). 6- فرهنگ خشنودی بخش است: فرهنگ همواره، به ضرورت، نیازهای بنیادی زیستی و نیازهای ثانوی برخاسته از آنها را برآورده می سازد. فرهنگ از عادتها ساخته شده است، و عادتها تا زمانی که خشنودی می آفرینند، پایدار می مانند  (طوسی، 1372، 8 ). 7- فرهنگ سازگاری می یابد: فرهنگ دگرگون می شود و فراگرد دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است (طوسی، 1372، 8 ). 8- فرهنگ یگانه ساز است: به عنوان یک پیامد فراگیر سازگاری، عناصر هر فرهنگ گرایش به آن دارند تا پیکری یکپارچه و به هم  بافته و سازگار پدید آورند (طوسی، 1372، 9 ). 9- فرهنگ منتقل می شود: همه جانوران توانایی یادگیری دارند، ولی تنها انسان می تواند سرمایه ای چشمگیر از عادتهای آموخته شده خود را به فرزندانش منتقل سازد. در این فراگرد، یادگیری انسان، به سبب برخورداری از زبان بر جانوران برتری نمایانی دارد، از این رو زبان در پدید آوردن فرهنگ نقشی عمده دارد. به عبارتی فرهنگ قابل انتقال است، و انسانها، آموخته و دستاوردهای خود را به نسل های بعدی منتقل می کنند (طوسی، 1372، 10 ). 10- فرهنگ ساختی اجتماعی دارد: یعنی فرهنگ دارای ریشه های اجتماعی است و شماری از مردم که در گروه ها و جوامع زندگی می کنند در آن شریکند، و بر پایه همین ریشه اجتماعی نوعی همنواختی و همگونی نسبی در آن به چشم می خورد. لذا عادتهایی که یک گروه اجتماعی در آن شریک هستند، فرهنگ آن گروه را پدید می آورد (طوسی، 1372، 11). 2-2-4- حوزه های فرهنگ اشنایدر و بارسو حوزه های فرهنگ را به 7 حوزه زیر تقسیم کرده اند: 1- فرهنگ منطقه ای: برخاسته از پیوندهای قومی، جغرافیایی، مذهبی، زبانی و تاریخی است. 2- فرهنگ ملی ( درون مرزها ): در آن عوامل جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، زبان و مذهب موجب رشد و تکامل فرهنگ های منطقه ای شده اند. 3- فرهنگ ملی ( برون مرزها ): در آن شباهت هایی میان فرهنگ ها موجب پیدایش فرهنگ های منطقه ای می شود که فراتر از مرزهای ملی است. 4- فرهنگ صنعتی: به تفاوت های موجود در فرهنگ صنایع مختلف اشاره دارد که برخی از آنها مشهود و مشخص و بعضی از آنها نامحسوس و نامشخص هستند. 5- فرهنگ حرفه ای: این فرهنگ نتیجه ضرورت توجه به مدیریت به عنوان حرفه، مشارکتی شدن فرآیند تصمیم گیری و افزایش تفویض اختیار به کارکنان می باشد. 6- فرهنگ وظیفه ای: در آن اهمیت درک تفاوت های موجود وقتی مشخص می شود که برای توسعه محصولات یا خدمات جدید و طراحی سیاست های جدید گروه های چند وظیفه ای طراحی و تشکیل شوند. 7- فرهنگ سازمانی: آن را نتیجه تأثیر و نفوذ شخصیت های بنیانگذار و رهبران برجسته تاریخ و منحصر به فرد سازمان و  مراحل توسعه آن می دانند ( اشنایدر و بارسو، ترجمه ، 1379، 109). 2-2-5- تاریخچه فرهنگ سازمانی آغاز حیات فرهنگ سازمانی به پیدایش سازمان باز می‌گردد. هر سازمان به محض آن که به وجود آمد، در همان مراحل آغازین در درون خود نطفه فرهنگ سازمانی را بارور می‌سازد. فرهنگ سازمانی نتیجه و محصول روابط متقابل یا تعاملی که بین تعصبات و اصول مورد قبول بنیان‌گذاران از یک سو و آن چه اعضای سازمان در بدو استخدام می‌آموزند و نیز آن چه بعداً خواهند آموخت برقرار می‌گردد. (طوسی، 1372، 46) فرهنگ سازمانی از سال‌های 1980 پا به عرصه مدیریت نهاد. آن چه که بیشترین تأثیر را به این موضوع بخشید، کتاب پیترزو واترمن با نام «در جستجوی برتری» بود. این کتاب برگزیده‌ای از سازمان‌های موفقی را در برمی‌گیرد که سرشار از فرهنگ هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...